مسجدپنج تن آل عبا



 ابن عباس نقل می کند: ما با پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع بودیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود:آیا حاضرید شما را از علامت های آخر امان با خبر سازم؟
سلمان که در آن روز از همه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر بود، عرض کرد: آری! یا رسول الله.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: از علامت های آخر امان ضایع کردن نماز، پیروی از شهوات، تمایل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیاست و در آن وقت قلب مؤمن در درونش آب می شود مثل آب شدن نمک در آب از این همه زشتی ها که می بیند و قدرت جلوگیری آن را ندارد.
سلمان پرسید: آیا چنین واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آری! سوگند به خداوند، ای سلمان، در آن وقت زمامداران ستمگر، وزیرانی فاسق، کارشناسان ستمگر و امنایی خائن بر مردم حکومت کنند. در آن وقت زشتی ها زیبا و زیبایی ها زشت می شود. امانت به خیانت کار سپرده می شود و امانت دار خیانت می کند، دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب.
در آن وقت حکومت به دست ن و م با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبر می نشینند، دروغ خوشایند و زرنگی، زکات ضرر و بیت المال غنیمت محسوب می شود.
فرزندان در حق پدر و مادر جفا می کنند و به دوستانشان نیکی می نمایند و ستاره دنباله دار طلوع می کند.
سلمان پرسید: آیا چنین چیزی واقع خواهد شد، یا رسول الله؟!
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آری! ای سلمان در آن زمان ن در تجارت با شوهران خود شریک می شوند، باران رحمت کم، جوانمردان بخیل، تهی دستان حقیر و بازارها به هم نزدیک می گردد و همه از خدا شکایت می کنند. یکی می گوید سودی نبردم و دیگری می گوید چیزی نفروختم.
در آن وقت گروهی به حکومت می رسند، اگر مردم حرف بزنند آن ها را می کشند و اگر سکوت کنند اموالشان را غارت، حقشان را پایمال می کنند و خونشان را می ریزند و دل ها را پر از کینه و وحشت می کنند .
در آن زمان اشیاء و قوانین را از شرق و غرب می آورند و امت من رنگارنگ می شوند، نه بر کوچک رحم می کنند و نه بر بزرگ احترام می گذارند و نه گناه کاری را می بخشند. اندامشان مانند آدمیان و قلب هایشان همچون شیطان است.
مردان خود را شبیه ن می کنند و ن خود را شبیه مردان، لعنت خدا بر آن ها باد!
در آن زمان مساجد را زینت می کنند، قرآن ها را آرایش می دهند و مناره های مساجد را بلند می نمایند و صف های نمازگزاران زیاد, اما دل هایشان به یکدیگر کینه توز و زبان هایشان مختلف است.
مردان و پسران خود را با طلا زینت می کنند و لباس حریر و دیباج می پوشند.
ربا در میان مردم شایع می شود و معاملات با غیبت و رشوه انجام می گیرد، دین را می گذارند و دنیا را بر می دارند. طلاق زیاد می شود، حدود اجرا نمی گردد، ن خواننده و آلات نوازندگی آشکار می گردد و اشرار امت به دنبال آن ها می روند. ثروتمندان برای تفریح، طبقه متوسط برای تجارت و فقر برای ریا و خودنمایی به حج می روند.
عده ای قرآن را برای غیر خدا و عده ای برای خوانندگی یاد می گیرند و گروهی نیز علم را برای غیر خدا می آموزند، زاده فراوان می شود و برای دنیا با یکدیگر عداوت می کنند.
پرده های حرمت پاره می گردد, گناه زیاد می شود , بدان بر خوبان مسلط می­شوند، دروغ فراوان، لجاجت شایع و فقر فزونی می یابد، با انواع لباس ها به یکدیگر فخر می فروشند، قمار و آلات موسیقی را تعریف می کنند و امر به معروف و نهی از منکر را زشت می شمرند.
مؤمن واقعی در آن زمان خوار است، قاریان قرآن و عبادت کنندگان پیوسته از یکدیگر بدگویی می کنند و در ملکوت آسمان ها آنان را افراد پلید می دانند.
ثروتمندان از فقر می ترسند و بر فقرا رحم نمی کنند و آدم های نالایق درباره جامعه سخن می گویند که حقیقت ندارند، حرف هایشان فقط شعار است.
در آن زمان صدای توأم با لرزش از زمین بر می خیزد که همه می شوند، گنج های طلا و نقره بیرون می ریزند، ولی برای انسان دیگر سودی نخواهند داشت و دنیا به آخر می رسد. .

نشانه های شگفت انگیز آخر امان

پیش گفتار

طی بررسی آیات و روایات مربوط به آخرامان و ظهور، به وقایعی برمی‌خوریم که در نشئه دنیا رایج نیست، یعنی اینکه بوسیله قوانین حاکم در نشئه فعلی، بروز چنین اتفاقاتی عادی و ممکن نیست. این موضوع این سؤال را بر می‌انگیزد که آیا در زمان ظهور، نشئه اول تمام و نشئه‌ای دیگر برپا می‌گردد؟ در جواب این پرسش برخی معتقدند وقایع عجیب و غیرعادی که در اینگونه روایات مطرح شده همگی در چارچوب قوانین فعلی مادی امکان وقوع دارند اما توسط فناوری‌های بسیار پیشرفته‌ای که در آینده ابداع خواهد شد. لذا اینگونه افراد دوران حکومت حقه در زمان ظهور را ادامه نشئه فعلی می‌دانند. اگر چنین جوابی صحیح و منطبق بر واقعیت باشد می‌توان همین موضوع را برای قیامت قائل شد و مطرح نمود که تمام اتفاقات غیر عادی که در قیامت رخ می‌دهد توسط فناوری فوق مدرنی است که در آینده اختراع خواهد شد، و سپس این استدلال را دائما تکرار کرد و تا درجه انتهایی بهشت همه چیز را تکنولوژیک تصور نمود! اما چنین فرضیه‌ای توسط هیچکس مطرح نمی‌شود و غالبا قیامت نشئه‌ای جدید قلمداد می‌گردد.

مقدمه

آخرامان›› یا پایان دوران همانگونه که از نام آن برمی‌آید به انتهای یک دوره اطلاق می‌شود و مقطعی از زمان است که در آن تغییر از یک دوره به دوره‌ای جدید رخ می‌دهد. از آنجا که اکنون دوره دنیا برپاست آخرامان به انتهای دوره دنیا مربوط می‌شود.

آخرامان از دیدگاه ادیان به دورانی گفته می‌شود که وقایعی عظیم و عجیب در آن رخ می‌دهد و حاکی از انتهای زندگی به شیوه فعلی بر روی زمین است. انتظار می‌رود با سپری شدن آخرامان دوره جدیدی فرا برسد که بسیار با وضعیت پیشین آن متفاوت باشد. همچنین در این زمان است که ادیان الهی به ظهور مردی بشارت داده اند که ظلم و جور را از زمین بر می‌چیند و آن را پر از عدل و داد می‌سازد٫ نمونه چنین بشارت هایی در کتب آسمانی آمده است.

چکیده :

در این تحقیق به بیان علائم آخرامان و نشانه های زمانی آخرامان و اوصاف مردم آخرامان و علائم ظهور که به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم می شوند با بهره گیری از احادیث و روایات گرد آوری کردیم و در آخر به وظائف شیعه در آخرامان پرداختیم .

معنای کلمه ی آخر امان :

معنی کلمۀ آخر امان از معانی نسبی به شمار می رود،مثلا : زمان فعلی را که مدت یکهزار وچهارصد و اندی سال از هجرت پیامبر اکرم(ص)می گذرد نسبت به آن زمانی که آن حضرت مبعوث به رسالت و پیغمبری شده می توان گفت: آخر امان است و مدت پانصد یا هزار یا دو هزار سال آینده را نسبت به زمان فعلی ما می توان گفت: آخر امان است و.

بنابراین،آخر امان یک زمان معلوم و محدودی نیست تا بتوان گفت: فلان زمان آخر امان است؟همانطور که نمی توان زمان و موقع ظهور حضرت مهدی(عج) را تعیین نمود همانطور هم نمی توان آخر امان را محدود و معلوم کرد.البته از یک طریق می توان تا اندازه ای معنی کلمۀ آخر امان را دریافت و آن این است: وقتی اکثر علاماتی که پیامبر اسلام(ص)و آل اطهر آن حضرت خیر داده اند عملی شوند. می توان به آن زمان آخرامان گفت و در انتظار ظهور مهدی ( عج ) بود . و لذا بر منتظرین ظهور لازم است که با نگاهی به روایات معصومین (علیهم السلام ) با این علامات آشنا شوند تا هم با شرایط زمانی و مکانی و هم به وظایف خود در این زمینه آشنا گردند. (1)

علائم آخرامان :

در روایات اسلامی برای دوره ی آخر امان علایم و نشانه هایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانه ها ، پی می بریم که هم اکنون در دوره ی آخر امان قرار داریم . اینک به برخی از این علایم و نشانه ها اشاره می کنیم :

1- گسترش ترس و ناامنی

امام باقر علیه السلام می فرماید : لایقوم القائم إلا علی خوف شدید » ؛(2) حضرت قائم علیه السلام قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس .» و نیز فرمود : مهدی علیه السلام هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد . »(3)

2- تهی شدن مساجد از هدایت

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ی وضعیت مساجد در آخر امان میفرماید : مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی »(4) ؛ مسجدهای آن زمان و آباد و زیباست . ولی از هدایت و ارشاد و در آن خبری نیست . »

3- سردی عواطف انسانی

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القوی یرحم الضعیف ، و حینئذ یأذن الله له بالخروج »(5) ؛ در آن روزگار ، بزرگترها و به زیر دستان و کوچکترها ترحم نمی کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی نمایند. در آن هنگام خداوند به او [ مهدی علیه السلام ] اذن قیام و ظهور می دهد . »

4- گسترش فساد اخلاقی

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند : قیامت بر پا نمی شود تا آن که زنی را در روز روشن و به طور آشکار گرفته ، در وسط راه به او تعدی می کنند و هیچ کس این کار را نکوهش نمی کند ».

محمد بن مسلم می گوید : به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد ؟ امام فرمود : إذا تشبه الرجال بالنساء، و النساء بالرجال، و اکتفی الرجال و بالرجال ، و النساء بالنساء » ؛(6) هنگامی که مردها خود را شبیه ن و ن خود را شبیه مردان کنند . آن گاه که مردان به مردان اکتفا کرده و ن و به ن اکتفا کنند .»

5 - آرزوی کمی فرزند

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : رستاخیز بر پا نمی شود تا آن که کسی پنج فرزند دارد آرزوی چهار فرزند کند . و آن که چهار فرزند دارد می گوید : کاش سه فرزند داشتم ، و صاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد . و آن که دو فرزند دارد ، آرزوی یک فرزند بنماید . وکسی که یکی فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت » .(7)

6 - مرگ های ناگهانی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : قیامت برپا نمی گردد ، تا این که مرگ سفید ظاهر شود . گفتند : ای رسول خدا ! مرگ سفید چیست ؟ فرمود : مرگ ناگهانی » .(8)

7 - جنگ و کشتار

امام رضا علیه السلام فرمود : پیش از ظهور امام زمان علیه السلام کشتارهای پیایی و بی وقفه رخ خواهد داد » .(9)


نشانه های زمانی آخرامان :

((آخر)) به بخش پایانی هر مجموعه گفته می‌شود و ((زمان‌)) در لغت‌، بر وقت کم یا زیاد اطلاق می‌گردد از آن جا که مفهوم ((آخر نسبی )) است و در تاریخ‌ِ انقراض دنیا، اختلاف فراوانی وجود دارد و قرآن نیز از تعیین وقت مشخص برای آن پرهیز کرده و لقمان‌، 31 و 34، احزاب‌، 33 و 63، و زخرف‌، 43 و 85، محدودة آن‌، به دقت قابل اندازه‌گیری نیست‌; با این حال‌، با استفاده از روایات‌، بعثت پیامبر خاتم را می‌توان سرآغاز دورة ((آخر امان‌)) دانست‌. البته در بیش‌تر روایات‌، آخر امان به دورة پایانی که به ظهور حضرت مهدی‌ نزدیک باشد، اطلاق شده است‌. پایان نبوت و آمدن آخرین شریعت الهی که با ظهور پیامبر اکرم‌تحقق یافت‌، نخستین نشانة پایان تاریخ به شمار می‌رود; از این رو مفسران‌، مقصود از نشانه‌های قیامت را در آیة: "فَهَل‌ْ یَنظُرُون‌َ إِلآ السَّاعَة‌َ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَة‌ً فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا;(محمد،18) آیا آن‌ها جز این انتظار دارند که قیامت ناگهان فرا رسد، در حالی که هم اکنون نشانه‌های آن آمده است‌. بعثت پیامبر اکرم‌دانسته‌اند که نسبت به عمر جهان‌، فاصلة بسیار کمی تا قیامت دارد. در آخرامان‌، وقایع فراوان دیگری نیز، پیش‌بینی شده که بیش‌تر به دورة پایانی آن (مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السلام مربوط می‌شود. نتیجه آن که‌:

الف ـ آخرامان‌، امری نسبی است و زمان بعثت پیامبر اکرم‌تا پایان جهان را نسبت به عمر جهان‌، در نظر گرفته‌اند.

ب ـ زمان بعثت پیامبر اکرم‌، آغاز آخر امان است‌، اما این که چقدر طول می‌کشد و پایان آخرامان کی خواهد بود، مشخص نیست

ج ـ در قرآن کریم اگرچه به مدت و زمان آخرامان تصریح نشده است‌، اما از نشانه‌ها و حوادثی که قرآن بیان فرموده‌، می‌توان به دورة پایانی آخرامان که مقارن با ظهور حضرت مهدی‌ علیه السلام است پی برد. در این جا به چند مورد از آن وقایع اشاره می‌کنیم‌:

1. بحران معنویت ‌:

اقْتَرَب‌َ لِلنَّاس‌ِ حِسَابُهُم‌ْ وَ هُم‌ْ فِی غَفْلَة‌ٍ مُّعْرِضُون‌َ ;(انبیأ،1) حساب مردم به آنان نزدیک شده‌، در حالی که در غفلتند و روی گردانند. در این آیه‌، مردم آخرامان‌، به غفلت و اعراض از خداوند، متصف شده‌اند;

2. وقوع اختلاف‌ها و درگیری‌های بسیار :

"فَاخْتَلَف‌َ الاْ ئَحْزَاب‌ُ مِن بَیْنِهِم‌ْ فَوَیْل‌ٌ لِّلَّذِین‌َ کَفَرُواْ مِن مَّشْهَدِ یَوْم‌ٍ عَظِیم‌ٍ ;(مریم‌،37) ولی ]بعد از او[ گروه‌هایی از میان پیروانش اختلاف کردند; وای به حال کافران از مشاهدة روز بزرگ‌. این آیه درباره ظهور فرقه‌های مختلف در جهان اسلام است که در آخرامان پدید آمده و سبب اختلاف‌های بسیار خواهد شد.

3. ظهور دجال ‌:

لَخَلْق‌ُ السَّمَـَوَ َت‌ِ وَ الاْ ئَرْض‌ِ أَکْبَرُ مِن‌ْ خَلْق‌ِ النَّاس‌;(غافر،57) آفرینش آسمان‌ها و زمین از آفرینش انسان‌ها مهم‌تر است‌، ولی بیش‌تر مردم نمی‌دانند. برخی از مفسران‌، این آیه را به ظهور دجال تفسیر کرده‌اند که در دید مردم‌، بزرگ‌ترین موجود جلوه می‌کند، در حالی که خداوند، او را از بسیاری مخلوقات دیگر کوچک‌تر می‌شمارد; سرانجام این پدیده به دست حضرت عیسی‌علیه السلام نابود خواهد شد.

4. پدید آمدن گرفتاری‌ها و مشکلات‌ :

إِن‌ْ أَتَغکُم‌ْ عَذَابُه‌ُو بَیَـَتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا یَسْتَعْجِل‌ُ مِنْه‌ُ الْمُجْرِمُون‌َ ;(یونس‌،50) اگر مجازات او، شب هنگام یا در روز به سراغ شما آید، پس مجرمان برای چه عجله می‌کنند. فَإِذَا نَزَل‌َ بِسَاحَتِهِم‌ْ فَسَآءَ صَبَاح‌ُ الْمُنذَرِین‌َ ;(صافات‌،177) اما هنگامی که عذاب ما در آستانة خانه‌هایشان فرود آید، انذارشدگان صبحگاه بدی خواهند داشت‌.

5. خروج سفیانی‌ :

آیات‌: سبأ، 51; نحل‌، 45 و نسأ، 47 دربارة خروج سفیانی و لشکریانش می‌باشد

6. ندای آسمانی ‌:

آیات نحل‌، 16; ق‌، 41ـ42 دربارة آن آمده است‌.

7. ظهور منجی بزرگ بشر آیات‌ :

اسرأ، 81; بقره‌، 148; انعام‌، 89 و. بر این مطلب دلالت دارد.

8. نزول حضرت عیسی‌ (ع)‌:

آیات‌: زخرف‌، 43; نسأ، 159، مربوط به آن است‌.

9. خروج جنبنده‌ای از زمین ‌:

آیه نمل‌، 82 به آن اشاره دارد

10. نابودی قوم یأجوج و مأجوج به دست حضرت مهدی‌علیه السلام ‌:

آیه انبیأ، 96 در این‌باره آمده است‌.

11. رجعت ‌:

آیات‌: نمل‌، 83; غافر، 11; سجده‌، 21; اسرأ، 5; آل‌عمران‌، 81; قصص‌، 5، به این پدیده اشاره دارند.

12. صلح و آرامش پایدار در سراسر جهان ‌:

آیات نور، 5; اعراف‌، 128، انفال‌، 39; انبیأ، 105; اعراف‌، 137 و قصص‌، 5 به چنین وعده‌ای بزرگ اشاره دارد و.دیگر از نشانه‌های آخرامان است که در بخش پایانی آخرامان واقع خواهد شد. (10)

اوصاف مردم آخرامان :

جابرابن عبدالله انصاری از نبی معظم اسلام (ص)نقل میکند که فرمودند:

1- زکات دادن متروک شود

2- سخن معمول و همگانی شما دروغ

3- میوه و نقل مجالس شما غیبت

4- انچه به دست می اورید حرام

5- وفا کم شود

6- در ان زمان بزر گان بر کوچکان رحم نمی کنند

7- مرد از همسر خود اطاعت کند

8- حیای کوچکان کم گردد

9- طمع زیاد شود

10- برادر نسبت به برادر حسد ورزد

11- حیا از زنها برداشته شود

12 - ساختمانها را محکم بنا کنند


علائم ظهور :

علائم ظهور به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: علائم حتمی و علائم غیر حتمی.

فضیل بن یسار از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمودند: نشانه‌های ظهور دو دسته است: یکی نشانه‌های غیرحتمی و دیگر نشانه‌های حتمی؛ خروج سفیانی از نشانه‌های حتمی است که راهی جز آن نیست.»(11)

منظور از علائم حتمی آن است که تقدیر قطعی خدا به وقوع آن تعلق گرفته، و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست؛ و مقصود از علائم غیر حتمی آن است که وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که فی الجمله مشروط به شروطی است که اگر آن شروط تحقق یابد آن علائم واقع می شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نیز تحقق نمی‌یابند.

علائمی در مورد حتمی بودن آنها نصی نداشته باشیم، تنها احتمال وقوع آن می رود، و قطعی نیستند.

علائم غیر حتمی بسیارند. ما در اینجا روایت مفصلی از امام امام صادق(ع) را برای شما می آوریم که .

تعداد بسیاری از آن را برشمرده است. این روایت مشهوری است، ولی برای آن که حق زحمات مؤلفین ادا شده باشد، می گوییم که این روایت را با تغییرات عبارتی اندکی از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام رمان(عج)" نوشته علیرضا رجالی تهرانی نقل می کنیم.

قیلا لازم است تذکر دهیم که گرچه هر یک از این علائم حتمی الوقوع نیست، ولی به طور کلی احوال آخرامان را به ما معرفی می کند. با مطالعه آن شباهتهای زیاد آن را با شرائط زمان خودمان می یابیم.

در این روایت، امام صادق(ع) به یکی از یاران خود فرمودند:

هر گاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند؛ و ظلم و ستم فراگیر شده است؛ و قرآن فرسوده و بدعت‌هایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن بوجود آمده است؛ و دیدی دین خدا، عملاً، توخالی شده، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند!

و همچنین هر گاه دیدی که اهل باطن بر اهل حق پیشی گرفته‌اند؛ و کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمی‌شود، و بد کاران باز خواست نمی‌شوند؛ و مردان به مردان و ن به ن اکتفا می‌کنند.

و هنگامی که دیدی ‌افراد با ایمان سکوت کرده، و سخنشان را نمی‌پذیرند؛ و دیدی که شخص بدکار دروغ گوید، و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمی‌کند؛ و دیدی که بچه‌ها به بزرگان احترام نمی‌گذارند؛ و قطع رحم می شود.

و وقتی دیدی که بد کار را ستایش کنند و او شاد شود، و سخن بدش به او برنگردد؛ و دیدی که نوجوانان پسر همان کنند که ن کنند [یعنی به مانند آنان خود را زینت می کنند]؛ و ن با ن ازدواج کنند.

و هنگامی که دیدی انسانها اموال خود را در غیراطاعت خدا مصرف می‌کنند و کسی مانع آنها نمی‌شود؛ و دیدی که افراد با دیدن کار و تلاش مؤمنانه [از آن تعجب می کنند] و به خدا پناه می‌برند.

و دیدی که مداحی دروغین از اشخاص زیاد شود؛ و همسایه همسایه خود را اذیت می‌کند و از آن جلو گیری نشود؛ و دیدی که : کافران از صعوبت زندگی مؤمن، شاد می شوند؛ و دیدی مردم شراب را آشکار می ‌آشامند، و برای نوشیدن آن کنار هم می‌نشینند و از خداوند متعال نمی‌ترسند؛ و‌ کسی که امر به معروف می‌کند خوار و ذلیل است.

و همچنین هنگامی که دیدی آدم بدکار در چیزی مورد ستایش ست که خداوند آن را دوست ندارد؛ و دیدی که اهل قرآن و دوستان آنها خوارند؛ و راه نیک بسته و راه بد باز است؛ و دیدی که انسان ها به زبان می‌گویند، ولی عمل نمی‌کنند.

و وقتی دیدی خانه کعبه تعطیل شده، و به تعطیلی آن دستور داده می‌شود؛ و مؤمن، خوار و ذلیل شمرده شود؛ بدعت و آشکار شود؛ و مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند.

و دیدی که حلال حرام، و حرام حلال می شود؛ و دین بر اساس میل اشخاص معنی می شود، و کتاب خدا و احکام آن تعطیل می گردد؛ و جرأت بر گناه آشکار شود، و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.

و آنگاه که دیدی مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش؛ و ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد؛ و سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند؛ و والیان در قضاوت رشوه بگیرند؛ و پستهای مهم والیان بر اساس مزایده است، نه بر اساس شایستگی.

و آن زمان که دیدی مردم را به تهمت و یا سوء ظن بکشند؛ و دیدی که مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد. و هنگامی که زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام می‌دهد و به شوهرش خرجی می‌دهد.

و همچنین آنگاه که دیدی سوگند های دروغ به خدا بسیار گردد؛ و آشکارا قماربازی ‌شود؛ و مشروبات الکلی به طور آشکار بدون مانع خرید و فروش می‌شود.

و وقتی دیدی که مردم محترم توسط حاکمان قلدر خوار شوند؛ و نزدیک ترین مردم به فرمانداران آنانی هستند که به ناسزاگویی به ما، خانواده عصمت(ع)، ستایش شوند؛ و هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده، و گواهی اش را قبول نمی‌کنند.

و آنگاه که دیدی مردم در گفتن سخن باطل و دروغ با هم رقابت می کنند؛ و شنیدن سخن حق بر مردم سنگین، ولی شنیدن باطل برایشان آسان است؛ و دیدی که همسایه از ترس زبان همسایه به او احترام می‌کند.

و وقتی دیدی حدود الهی تعطیل شود، و طبق هوی و هوس عمل گردد؛ و دیدی که مسجدها طلا کاری (زینت داده) شود؛ و دیدی که‌ راستگوترین مردم نزد آنها مفتری و دروغگو است.

هنگامی که دیدی بدکاری آشکار شده، و برای سخن چینی کوشش می‌شود؛ و‌ ستم و شایع شده است؛ و غیبت، سخن خوش آنها شود و بعضی بعض دیگر را به آن بشارت دهند.

وقتی دیدی حج و جهاد برای خدا نیست؛ و‌ سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند؛ و خرابی بیشتر از آبادی است؛ و معاش انسان از کم فروشی به دست می‌آید؛ و خون ریزی آسان گردد؛ و مرد به خاطر دنیایش ریاست می‌کند.

و هنگامی که دیدی مردم نماز را سبک شمارند؛ و‌ انسان ثروت زیادی جمع کرده، ولی از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است؛ و‌ قبر مرده‌ها را بشکافند و آنها را اذیت کنند؛ و هرج و مرج بسیار شود؛ و‌ مرد روز خود را با مستی به شب می‌رساند، و شب خود را نیز به همین منوال صبح می کند، و هیچ اهمیتی به آیین مردم ندهد.

آنگاه که با حیوانات آمیزش ‌شود؛ و مرد به مسجد (محل نماز) می‌رود و وقتی برمی‌گردد لباس در بدن ندارد؛ ( یعنی لباسش را یده اند)

هنگامی که دیدی حیوانات هم دیگر را بدرند؛ و دلهای مردم سخت، و دیدگانشان خشک، و یاد خدا برایشان گران است؛ و بر سر کسبهای حرام آشکارا رقابت می‌کنند؛ و دیدی که نمازخوان برای خودنمایی نماز می‌خواند؛ و فقیه برای دین خدا فقه نمی‌آموزد، و طالب حرام ستایش و احترام می‌گردد؛ و‌ مردم در اطراف قدرتمندان هستند؛ و طالب حلال، مذمت و سرزنش می‌شود، و طالب حرام ، ستایش و احترام می‌گردد.

آنگاه که در مکه و مدینه کارهایی می‌کنند که خدا دوست ندارد، و کسی از آن جلو گیری نمی‌کند، و هیچ کس بین آنها و کارهای بدشان مانع نمی‌شود؛ و آلات موسیقی و لهو و لعب در مدینه و مکه آشکار گردد؛ و مرد سخن حق گوید و امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی دیگران او را از این کار برحذر می‌دارند.

هنگامی که دیدی مردم به همدیگر نگاه می‌کنند [یعنی چشم همچشمی می کنند، یا معیارشان بر خوب و بد اعمال خدا نیست] ، و از مردم بدکار پیروی نمایند؛ و راه نیک پیرو ندارد؛ و مرده را مسخره کنند و کسی برای او اندوهگین نشود؛ و دیدی که : سال به سال بدعت و بدیها بیشتر شود؛ و مردم جز از سرمایه داران پیروی نکنند؛ و‌ به فقیر چیزی را دهند که برایش بخندند، ولی در راه غیرخدا ترحم می کنند.

وقتی که دیدی علائم آسمانی آشکار شود، و کسی از آن نگران نشود؛ و مردم مانند حیوانات در انظار یکدیگر عمل جنسی انجام می دهند و کسی از ترس مردم از آن جلو گیری نمی‌کند؛ و انسان در راه غیر خدا بسیار خرج کند، ولی در راه خدا از اندک هم مضایقه دارد.

و آنگاه که دیدی عقوق پدر و مادر رواج دارد، و فرزندان هیچ احترامی برای آنها قائل نیستند، بلکه نزد فرزند از همه بدترند.

هنگامی که دیدی زنها بر مسند حکومت بنشینند و هیچ کاری جز خواسته آنها پیش نرود، و دیدی پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، پدر و مادر را نفرین کند و از مرگشان شاد شود؛ و دیدی که اگر روزی بر مردی بگذرد، و او در آن روز گناه بزرگی مانند بدکاری‌ ، کم فروشی، و زشتی انجام نداده ناراحت است.

و وقتی دیدی قدرتمندان، غذای عمومی مردم را احتکار می کنند؛ و‌ اموال خمس در راه باطل تقسیم گردد، و با آن قماربازی و شراب خواری شود، و به وسیله شراب بیمار را مداوا، و برای بهبودی، آن را تجویز کنند؛ و دیدی که مردم در امر به معروف و نهی از منکر و ترک دین بی تفاوت و یکسانند؛ و دیدی که سر و صدای منافقان برپا، اما صدای حق طلبان خاموش است؛ و دیدی که برای اذان و نماز مزد می‌گیرند؛ و مسجدها پر است از کسانی که از خدا نمی ترسند و غیبت هم می نمایند.

هنگامی که دیدی خورندگان اموال یتیمان ستوده شوند؛ و قاضیان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند؛ و استانداران از روی طمع، خائنان را امین خود قرار دهند؛ و فرمانروایان میراث مستضعفان را در اختیار بدکاران از خدا بی خبر قرار دهند؛ و دیدی که بر روی منبرها از پرهیزکاری سخن می‌گویند، ولی گویندگان آن پرهیزکار نیستند.

و بالخره هنگامی که دیدی صدقه را با وساطت دیگران، بدون رضای خداوند، و به خاطر درخواست مردم بدهند؛ و دیدی وقت نمازها را سبک بشمارند؛ و همّت وهدف مردم شکم و شهوتشان است؛ و دنیا به آنها روی کرده است؛ و دیدی نشانه‌های برجسته حق ویران شده است؛ [این آخرامان است] در این وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد.(12)

این بود روایت امام صادق (ع) که به ذکر گوشه‌ای از مفاسد جهان در آستانه قیام وانقلاب بزرگ حضرت مهدی (عج) فرا گیر خواهد شد.

و اما "علائم حتمی الوقوع" ظهور با استفاده از روایات معصومین علیه السلام، اندک است.

در روایتی امام صادق(ع) می فرمایند: پیش از ظهور قائم(عج) پنج نشانه حتمی است: قیام یمانی، فتنه سفیانی، صیحه آسمانی،‌ قتل نفس زکیه و شکافتن زمین و فرو رفتن عده ای در بیابان»(13)

همچنین امام صادق فرموده است: وقوع ندا[ی آسمانی] از امور حتمی است؛ و سفیانی از امور حتمی است و یمانی از امور حتمی است و کشته شدن نفس زکیه از امور حتمی است و کف دستی که از افق آسمان برون آید از امور حتمی است. و سپس اضافه فرمودند: و نیز وحشتی در ماه رمضان است که خفته را بیدار کند و شخص بیدار را به وحشت انداخته و دوشیزگان پرده نشین را از پشت پرده بیرون می‌آورد.»(14)

امیرالمؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) روایت نموده که فرمودند: ده چیز است که پیش از قیامت حتماً به وقوع خواهد پیوست : فتنه سفیانی و دجال ، واقعه دخان [دود، ظهور دابه، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، خسوف در مشرق، خسوف در جزیرة العرب، و آتشی که از مرکز عدن شعله می‌کشد و مردم را به سوی بیابان م هدایت می‌کند»(15)

امام محمد باقر(ع) فرموده است: در کوفه، پرچمهای سیاهی که از خراسان بیرون آمده است، فرود می‌آید و وقتی مهدی(ع) ظاهر شد، برای بیعت گرفتن به سوی آن می‌فرستد.»(16)

وظائف شیعه در آخرامان :

روایاتی وارد شده که وظائف دینداران و پر هیزکاران را در ان زمان که از هر طرف ابتلاء ات هجوم اورده است معین می کند و بطور کلی وظیفه هر فرد متدینی است که هنگام شیوع نا ملایمات و در محیط فساد و بی دینی که مردم رو به سوی شهوات و هوی پرستی و مادیگری سوق شوند.

با کمال صبر و حوصله درمقابل مخالفین و اهل فسق و عصیان استقامت ورزیده و کمترین سستی وتماسح و تزل در راه انجام و ظائف الهی پیدا نکرده و بهر نحوی که میسر و ممکن است خود را از آلودیگها و قبایح اعمال و خلافها و معاصی نگهداری و حفظ کرده و هم رنگ افراد فریب خورده و منحرف شده قرار ندهد .

اری چون اجتما ع فاسد گشته و محیط تیره و دگر گون گشت چاره ای جز کناره گیری و پر هیز کاری و نگهداری خود نیست و امر به معرف ونهی از منکر به حق و دستگیری و نجات غریق در صورتی وظیفه است که خود در معرض لغزش در مسیر هجوم سیل واقع نگردد البته کناره گیری از محیط فاسد و خوداری از آلودگی ها و فساد بطور کلی وظیفه هرفرد متدینی است و اندازه و خصوصیات و جزئیات این وظیفه با اشخاص و موارد و نیروهای افراد و موقعیت انان تفاوت می کند.


ریشه تاریخی

اربعین به معنای چهلم است، و ۲۰ صفر را که چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا است اربعین حسینی یا روز اربعین می‌نامند.[۱] اهمیت این روز به این دلیل است که طبق نقل‌های تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به‌عنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است.[۲] در برخی منابع، علاوه بر جابر، گفته شده است بازماندگان حادثه کربلا نیز در این روز به کربلا بازگشته و قبر امام حسین(ع) و سایر شهدای کربلا را زیارت کرده‌اند.[۳]

حضور جابر در کربلا

امام حسن عسکری(ع):

نشانه های مؤمن پنج چیز است:

  • خواندن ۵۱ رکعت نماز، (۱۷ رکعت واجب(نمازهای یومیه) و ۳۴ رکعت مستحب نافله‌های روزانه در هر شب و روز)
  • زیارت اربعین.
  • انگشتر به دست راست کردن.
  • پیشانی را در سجده بر خاک نهادن.
  • بلند گفتن بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»[۴]

جابر بن عبدالله انصاری که از صحابه پیامبر اسلام(ص) است به عنوان نخستین زائر امام حسین(ع) شناخته می‌شود. او در اولین چهلم شهادت امام حسین(ع)، یعنی ۲۰ صفر سال ۶۱ق، به همراه عطیه عوفی به کربلا آمد و قبر امام حسین(ع) را زیارت کرد.[۵]

بازگشت اسیران کربلا

نوشتار اصلی: اسیران کربلا

برخی معتقدند اسیران کربلا از شام به عراق رفته و در روز اربعین(۴۰ روز بعد از واقعه عاشورا) به کربلا رسیدند و در آنجا جابر بن عبدالله انصاری و برخی ازبنی‌هاشم را نیز دیده‌اند و از آنجا به مدینه رفته‌اند. این نظریه در لهوف سید ابن طاووس آمده است.[۶]

گروهی دیگر معتقدند به دلیل دوری مسافت، اینکه بازماندگان کربلا چهل روز بعد از عاشورا به کربلا بازگشته باشند ممکن نبوده است، زیرا پیمودن مسیر کوفه تا شام و سپس بازگشت به کربلا در مدت زمان ۴۰ روز، برای کاروان اسرای کربلا ممکن نبوده است. محدث نوری[۷] و شیخ عباس قمی[۸] طرفدار این نظریه هستند. علاوه بر این برخی بر این باورند که گزارش معتبری نیز بر اثبات این رویداد در دست نیست.[۹]

گروهی نیز ضمن پذیرش اصل بازگشت کاروان اسرای بازماندگان به کربلا در مسیر شام به مدینه، زمان آن را حدود پایان صفر و اوایل ربیع الاول و یا زمانی بعد از آن دانسته‌اند.[نیازمند منبع] برخی دیگر، اربعین سال‌های بعد را زمان این رویداد شمرده‌اند.[۱۰]

زیارت اربعین

نوشتار اصلی: زیارت اربعین

در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) پنج نشانه برای مؤمن شمرده شده است. یکی از این پنج نشانه زیارت اربعین است.[۱۱]

هم چنین زیارت‌نامه‌ای برای روز اربعین از امام صادق(ع) نقل شده است.[۱۲] شیخ عباس قمی این زیارت‌نامه را در مفاتیح الجنان در باب سوم بعد از زیارت عاشورا غیر معروفه، با عنوان زیارت اربعین نقل کرده است.[۱۳]

به گفته قاضی طباطبایی زیارت روز اربعین در نزد شیعیان زیارت مَرَدّ الرَّأس» نیز خوانده می‌شود.[۱۴] مَرَدُ الرأس یعنی بازگرداندن سر، و منظور آن است که در این روز که اسرای اهل بیت به کربلا بازگشتند سر امام حسین(ع) را نیز به کربلا آوردند و دفن کردند.[نیازمند منبع]

راهپیمایی اربعین

نوشتار اصلی: راهپیمایی اربعین

قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء می‌نویسد: حرکت به سوی کربلا در روز اربعین از زمان امامان معصوم(ع) در بین شیعیان رایج بوده است و شیعیان حتی در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز به این حرکت مقید بوده‌اند.[۱۵] توصیه به زیارت اربعین باعث شده است که شیعیان به ویژه ساکنان عراق، از نقاط مختلف این کشور به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً به صورت پیاده صورت می‌گیرد یکی از پرجمعیت‌ترین راهپیمایی‌ها در جهان شمرده می‌شود. پس از سقوط حزب بعث عراق جمعیت این زائران چند برابر شده است، به طوری که در سال ۱۳۹۳ش پیش‌بینی حدود ۲۰ میلیون زائر شده بود.[۱۶] برخی گزارش‌ها از حضور ۱۵ میلیون شیعه در کربلا برای زیارت اربعین سال ۱۴۳۵ق/۱۳۹۲ش خبر داده‌اند.[۱۷]

این تعداد در سال ۱۳۹۳ حدود ۲۰ میلیون گزارش شده است[۱۸] و در سال ۱۳۹۴ش این تعداد به ۲۷ میلیون نفر رسیده‌است.[۱۹]

آمار وزارت کشور عراق حاکی از آن است که در سال ۱۳۹۲ش دست‌کم یک میلیون و ۳۰۰ هزار زائر خارجی به عراق آمده و در راهپیمایی اربعین شرکت کرده‌اند.[۲۰]

انتفاضه اربعین

نوشتار اصلی: انتفاضه صفر عراق

حزب بعث برگزاری مراسم‌های مذهبی را محدود کرد و همچنین هر نوع برقراری موکب و پیاده‌روی به کربلا ممنوع شد.[۲۱] با این وجود مردم نجف در ۱۵ صفر ۱۳۹۸قمری برابر با ۱۹۷۷میلادی آماده برگزاری مراسم پیاده‌روی اربعین شدند.[۲۲] کاروان سی‌هزار نفری به سمت کربلاء حرکت کرد. این حرکت از ابتدا با برخورد حکومت مواجه شده و تعدادی شهید شدند. در نهایت در مسیر نجف به کربلا، نیروهای ارتش حمله کرده، هزاران نفر را بازداشت کردند.[۲۳] تعدادی کشته شدند، برخی به اعدام و برخی دیگر به حبس ابد محکوم گردیدند. سید محمد باقر صدر وسید محمد باقر حکیم در این انتفاضه نقش داشتند.[۲۴] امام خمینی نیز این قیام مردمی را تأیید کرد.[۲۵]


۴  نفر تروریست از چند روز قبل از برگزاری رژه نیروهای مسلح در اهواز در نزدیکی محل برگزاری رژه سلاح‌هایی مخفی کرده بودند و امروز در پوشش مردمی خود را نزدیک به محل برگزاری رژه (پارکی در نزدیکی جایگاه رژه) کردند.

وی با بیان اینکه سلاح این تروریست‌ها کلاشینکف بوده ادامه این ۴ تروریست با سلاح خود به سمت جایگاه رژه تیراندازی و مردم را به رگبار بستند که تعدادی از این تیرها به رژه روندگان و تماشاچیان حاضر در محل برگزاری رژه اصابت کرد و منجر به شهادت  و مجروح شدن عده‌ای از این افراد شد که در میان این افراد دختری خردسال و یک جانباز دیده می‌شود.

سخنگوی ارشد نیروهای مسلح همچنین با اشاره به عکس‌العمل نیروهای امنیتی حاضر در محل برگزاری رژه خاطرنشان کرد: تروریست‌ها با عکس‌العمل خیلی سریع و قاطع نیروهای امنیتی مواجه شدند و این نیروها با وجود اینکه تعداد زیادی از مردم در محل حادثه حضور داشتند و در این شرایط محدودیت‌هایی برای مقابل با تروریست‌ها وجود داشت بلافاصله با دقت و سرعت عمل بسیار بالا سه تن از تروریست‌ها را درجا به درک واصل کردند و یک نفر را نیز مجروح و دستگیر کردند که این فرد نیز پس از انتقال به بیمارستان به دلیل جراحات وارده به درک واصل شد.


به گزارش کانون فرهنگی هنری عمار مسجد پنج تن آل عبا کوی آیت الله غفاری : کارگاه آموزش عکاسی با موبایل ، ویژه کانون های فرهنگی هنری بندرعباس با موضوع محرم برگزار میگردد. این کارگاه با همکاری سازمان فضای سراج ، کانون فرهنگی هنری عمار ، و دبیرخانه کانون های مساجد استان برگزار میگردد.

این کارگاه با حضور بیش از ۷۰ نفر از مسئولین فضای مجازی و رسانه ی کانون های فرهنگی هنری شهرستان بندرعباس با محوریت کانون شاخص فضای مجازی رسانه (کانون فرهنگی هنری عمار) برگزار میکردد.

آخرین مهلت ثبت نام این کارگاه چهارشنبه تاریخ ۲۴/۰۶/۹۷ می باشد 
و زمان برگزاری این کارگاه روز شنبه و یکشنبه بتاریخ ۱۷ و ۱۸ شهریور ماه می باشد


رخداد غدیر در ذى‏الحجه سال دهم هجرى، تنها یک حادثه تاریخى نیست؛
غدیر، تنها نام یک سرزمین نیست، یک تفکر است؛
نشانه‏اى است از تداوم خط نبوت؛
چشمه‏اى است که تا پایان هستى مى‏جوشد؛
غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى خداست؛
روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است؛
غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است؛
پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.
معنای غدیر
غدیردرلغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، کاروانیان حج گذار در آنجا از هم جدا می‏شدند و به طرف دیار خود می‏رفتند. در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه‏های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏شسته‏اند.
خلاصه واقعه غدیر خم
در سال دهم هجرت، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیر خم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن مجمع سترگ، امام علی علیه السلام را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته جانشینی علی علیه السلام سال‏ها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم انجام گرفته بود، ولی در غدیر، به اطلاع عموم رسید.
پیام غدیر
داستان غدیر از عظمت و ضرورت ولایت و ریشه‏ای بدون این مسئله خبر می‏دهد. رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آن هنگام و در زیر آن آفتاب سوزان. آن همه جمعیت را برای چه نگه می‏دارد و چه پیامی برای‏شان دارد.
این پیام اساسی‏ترین پیام دین او بود و به راستی رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر عظمت و ضرورت آن واقف بود، که مردم را در آن گرمای سوزان نگه داشت و رسالت آسمانی خویش را به مسلمانان ابلاغ فرمود.
غدیر، خنثی کننده توطئه
آنچه می‏توانست همه نقشه‏های منافقان را یکجا خنثی، و اسلام را در چنان برهه حساسی حفظ کند، تعیین جانشین پیامبر و اعلان رسمی آن بود، چنان که حضرت زهرا(س) در این‏باره می‏فرمایند: پیامبر در روز غدیر، عقد ولایت را برای علی علیه السلام محکم کرد». غدیر خم منافقان را فلج کرد و مانع اجرای نقشه‏ها و توطئه‏های شیطانی‏شان شد.
تاج ولایت
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در غدیر خم عمامه خود را، که سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادندو انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویختند و فرمودند عمامه تاج عرب است».
خلاصه مکتب وحی
غدیر» عصاره و نتیجه خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است و صرفا واقعه‏ای تاریخی نیست. این نام مقدس، عنوان عقیده ما و اساس دین است. غدیر ثمره نبوت و میوه رسالت است غدیر تعیین کننده خط‏مشی مسلمانان تا آخرین روز دنیاست. غدیر ماجرایی سرنوشت‏ساز است که خطبه غدیر» شاخص‏ترین و زنده‏ترین سند آن است.
غدیر؛ تداوم خط نبوت
واقعه غدیر خم که در آخرین سال زندگی رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رخ داد و در آن علی علیه السلام به جانشینی آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برگزیده شد، حادثه‏ای تاریخی نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست؛ یک تفکر است. غدیر، نشانه و رمزی است که از تداوم خط نبوت خبر می‏دهد. غدیر، نقطه تلاقی کاروان رسالت با طلایه‏داران امامت است. آری، غدیر خم یک سرزمین نیست؛ چشمه‏ای است که تا پایان هستی می‏جوشد؛ کوثری است که فنا برنمی‏دارد؛ و افقی است بی‏کرانه و خورشیدی است عالم‏تاب.
غدیر و سرنوشت اسلام
بدون شک واقعه غدیر خم، نقش سرنوشت سازی در تعیین مسیر آینده اسلام داشته است. در این واقعه، پیامبر اسلام صلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله مهم‏ترین مأموریت دوران پیامبریِ خود را به انجام رساند؛ مأموریتی که انجام آن، به منزله رساندن پیام رسالت حضرت بود، و کوتاهی در مورد آن، به از بین رفتن زحمات چندین ساله ایشان می‏انجامید؛ چنان که خداوندمتعالی درآیه ۶۷ سوره مائده می‏فرماید: هان ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است، تبلیغ کن و اگر چنان نکنی، پیام و رسالت او را انجام نداده‏ای وخداوند تو را از مردم حفظ می‏فرماید».
حدیث غدیر خم یقینی است
واقعه غدیر خم، یکی از مسلّم‏ترین مسائل تاریخ اسلام است و صدها دانشمند از آن یاد کرده‏اند؛ مانند ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی. فیلسوف معروف، فارابی نیز بر همین اساس، به تحلیل فلسفه امامت» پرداخته است. ابن سینا نیز به موضوع نص (حدیث صریح غدیر)، در کتاب شفا اهمیت داده است، و آن را بهترین راه برای تعیین جانشین دانسته است. گذشته از علمای بزرگ شیعه که همه موثّق‏اند و حجت،ده‏ها و ده‏ها دانشمند و محدث و مورّخ و مفسر از اهل‏سنت نیز حدیث غدیر و واقعه آن را نقل کرده‏اند؛ مانند طبری و ابن اثیر و احمد حنبل.
اگر می‏شد…
اگر پس از درگذشت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سفارش‏های روز غدیر و موارد مکرر دیگری که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، علی علیه السلام را پیشوا معرفی فرموده بود عمل کرده بودند، اسلام جهان گیر می‏شد و دین خدا بشریت را به راه می‏آورد و عدالت و دادگری، آفاق تا آفاق گیتی را می‏گرفت. از اینجاست که همه هوشمندان تاریخ بشر که به گونه‏ای ازاین واقعه آگاهی یافته‏اند، از انحرافی که پس از رحلت پیامبر پیش آمد، اظهار تأسف کرده‏اند؛ از این جمله است ولتر، فیلسوف مشهور فرانسوی. وی تأسف خویش را چنین اظهار کرده است: آخرین اراده محمد انجام نشد؛ او علی را به جای خود منصوب کرده بود…».
عید غدیر در احادیث
عید خلافت و ولایت
زیاد بن محمد گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا مسلمانان عیدی غیر از عید قربان و عید فطر و روز جمعه دارند؟ فرمود: آری، روزی که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، امیرمؤمنان علی علیه السلام را (به خلافت و ولایت) منصوب کرد».
برترین عید امت
رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: روز غدیر خم، برترین عیدهای امت من است، و آن روزی است که خداوند بزرگ دستورداد برادرم، علی بن ابی‏طالب را به عنوان پرچمدار (و فرمانده) امتم منصوب کنم، تا بعد از من مردم به دست او هدایت شوند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را تکمیل، و نعمت را بر امت من تمام کرد و اسلام را دین آنان قرار داد».
عید آسمانی
حضرت امام رضا علیه السلام به نقل از جدّش امام صادق علیه السلام فرمود: روز غدیر خم، درآسمان مشهورتر از زمین است».
عید پر برکت
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی روز غدیر را می‏شناختند، فرشتگان روزی ده بار با آنان مصافحه می‏کردند. بخشش‏های خدا به کسی که آن روز را شناخته، قابل شمارش نیست».
روز سپاس و شادی
امام صادق علیه السلام فرمود: عید غدیر، روز عبادت و نماز و سپاس و ستایش خداست، و روز سرور و شادی است؛ به دلیل ولایت ما خاندان که خدا بر شما منت گذاشت. من دوست دارم شما آن روز را روزه بگیرید».
روز نیکوکاری و بخشش
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: یک درهم دادن به برادران با ایمان و معرفت در روز عید غدیر، برابر هزار درهم (در روزهای دیگر) است؛ بنابراین، در این روز به برادرانت انفاق کن و هر مرد و زن مؤمن را شاد گردان».
روز ناله نومیدی شیطان
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت باقرالعلوم علیه السلام نقل کرد که فرمود: شیطان چهار بار ناله نومیدی سر داد؛ روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت، روزی که از آسمان به زمین هبوط کرد، روزی که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به پیامبری مبعوث شد، و روز عید غدیر خم».
پیام تبریک
غدیر، سرچشمه همیشه‏جوشان ولایت است که از سینه تفتیده خم» به جام محبت دوست‏داران پیامبر و خاندانش جارى است. غدیر، شایسته هر ثناست که وحى از او پیراست و محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد و شأن نزول صفین و نهروان است. بدر، عدالت مى‏خواست؛ احد، شجاعت آرزو مى‏کرد؛ خیبر تماشاى صداقت را تمنا داشت و غدیر، آمین آن همه ثنا و دعا بود. غدیر، روز انسان است. غدیر، تداوم رسالت محمد صلی الله علیه و آله در ولایت على علیه‏السلام است. غدیر، عید پیمان و میثاق و عهد است. غدیر، عید عدالت و رهبرى است. عید امامت و ولایت بر عاشقان مبارک باد.
کوثرى از مِىِ غدیر
پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذى‏حجه که قافله‏هاى بسیارى پیش از پیامبر حرکت مى‏کردند و عده‏اى از پسِ حضرت مى‏آمدند، پیامبر به سرزمین غدیر خم رسید. او به فرمان الهى دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند، آنان که رفته‏اند، بازآیند و آنان که نیامده‏اند، برسند. سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اینکه به زودى از میان آنان خواهد رفت، خبر داد. سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت مى‏دهیم که تو پیام حق را ابلاغ کردى، نصیحت کردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نیکو دهد.
آن‏گاه از جایگاه والاى خود در میان امت سخن گفت و از آنان بر اولویت خود گواه خواست و پس از شنیدن پاسخ‏هاى یک‏صدا و بلند، دست على علیه‏السلام را گرفت و با شکوهى شگرف و فریادى رسا فرمود: من کنت مولا فعلى مولاه.» سه بار این جمله را تکرار و بر یاوران و پذیرندگان ولایت او دعا کرد.
ویژگى‏هاى على علیه‏السلام از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
حضرت محمد صلی الله علیه و آله بارها با اشاره به موقعیت معنوى امام على علیه‏السلام ، بر فضیلت‏هاى آن حضرت و وصى بودن ایشان تأکید ورزیده است. آن حضرت در گفتارى به دخترش، فاطمه علیهاالسلام مى‏فرماید: اى فاطمه! آیا خشنود نیستى من تو را به همسرى کسى درآوردم که اسلامش پیش‏تر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است؟ به راستى، خداى تعالى به اهل زمین توجه فرمود و از میان ایشان، پدرت را برگزید و او را پیامبر قرار داد. بعد دوباره به آنها توجه فرمود و از ایشان شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد.» سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه! به راستى براى على فضیلت‏هایى است که هیچ‏کس آن را ندارد: تو که بانوى ن بهشتى، همسر او هستى. دو نتیجه و زاده رحمت، حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام که فرزندزادگان من هستند، فرزندان او هستند. برادرش، جعفر بن ابى‏طالب کسى است که با دو بال در بهشت آراسته گردیده است و با فرشتگان هر کجا خواهد، پرواز مى‏کند. علم اولین و آخرین نزد اوست. او نخستین کسى است که به من ایمان آورد. او آخرین کسى است که هنگام مرگ با من دیدن مى‏کند. او وصى من و وارث همه اوصیاست».
غدیر در قرآن
آیه‏اى که پیش از اعلام رسمى ولایت امیر مؤمنان على علیه‏السلام نازل شد، از یک‏سو، بیان‏گر اهمیت فوق‏العاده غدیر و از سوى دیگر، نشان‏دهنده نگرانى‏هاى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در این باره است: اى پیامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به مردم] برسان و اگر [این کار را[ نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از [خطرهاى احتمالى [مردم نگه مى‏دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.» قرآن کریم، آشکارا اعلام نشدن ولایت على علیه‏السلام را با ناتمام ماندن رسالت الهى برابر مى‏داند و در مقابل نگرانى‏هایى که رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده مى‏شود.
آیه‏اى که پس از اعلام ولایت امام على علیه‏السلام در غدیر نازل شد، موجى از شادى را در دل‏هاى مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطر به آنان بخشید: امروز کافران از [زوال] دین شما ناامید شدند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمت‏ها را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آیین [جاودان] شما پذیرفتم».
اوصاف غدیر در روایات
در فرهنگ شیعه و روایات اهل بیت علیهم‏السلام ، از عید غدیر با عظمت ویژه‏ای سخن به میان آمد و از آن با لقب‏ها و ویژگی‏های ممتازی نام برده شده است. برخی از آنان عبارتند از: روز خشنودی خدای رحمان، روز بسیار درود فرستادن بر محمد و آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، روز دست یافتن به رحمت پروردگار، روز عبادت کردن، روز پذیرفته شدن اعمال شیعیان، روز تزکیه، روز ریزش گناه، روز رها کردن گناهان بزرگ، روز وانهادن نافرمانی‏ها، روز راندن شیطان و ناخرسند گشتن آن، روز مستجاب شدن دعاها، روز داد و ستد با خدا، روز خواستن افزونی‏ها، روز گشایش، روز لبخند زدن به چهره مؤمنان، روز مژده دادن، روز مهر ورزیدن، روز تبریک گفتن، روز خشنودی و رضایت، روز آراستن، روز پوشیدن لباس‏های شایسته و افکندن جامه‏های سیاه،روز پیشی گرفتن، روزی که کلمات صریح درباره خاصان و افراد ویژه اعلان شد، روز پیمان و روز عیان شدن رازها.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
شیخ صدوق در کتاب امالى، روایتى از امام باقر علیه‏السلام و آن حضرت از پدران پاکش نقل مى‏کند که روزى رسول اکرم صلی الله علیه و آله رو به امیر مؤمنان على علیه‏السلام کرد و فرمود: اى على! خداوند آیه شریفه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ را درباره ولایت تو بر من نازل کرد، تا آن را تبلیغ کنم. به یقین، کسى که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، عملش باطل است».
عید غدیر از نگاه امام علی علیه السلام
ویژگی‏های روز غدیر
امام رضا علیه السلام در روایتی می‏فرماید: در روزگار امیرمؤمنان علی علیه السلام ، یک‏سال روز جمعه با عید غدیر هم‏زمان گشت. آن حضرت بر فراز منبر رفت و خدا را چنان ستود که همانند آن شنیده نشده بود؛ ستایشی که کسی غیر از او درک نمی‏کرد. سپس به یارانش فرمود: ای مؤمنان! امروز خداوند متعال، دو عید گران‏سنگ و بزرگ را به هم پیوسته است؛ دو عیدی که پایداری و استواری هر کدام از اینها به دیگری است تا پدیده زیبای خویش را پیش شما کامل کند. شما را به راه رشد آگاه سازد و به روشنایی هدایت کند. راه میانه‏اش را برای پیمودن شما هموار کند و بخشش گوارایش را برایتان بگستراند. بی‏تردید، امروز موقعیت عظیمی دارد. در این روز، گشایش رخ داده، نردبان [تکامل] برافراشته شده و دلیل‏ها آشکار گشته است. امروز، روز ظاهر شدن و پرده‏برداری از مقام پیراستگی [عصمت و امامت] است. روز کمال یافتن آیین و نمایان ساختن پیمان‏ها از دورویی‏ها و انکارهای آگاهانه است».
وظایف مؤمنان در روز عید غدیر
امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره وظایف مؤمنان در روز عید غدیر فرمود: [در این روز] با گسترش دادن در هزینه و لوازم خانواده‏تان به سوی آنان بروید و به برادرانتان نیکی کنید. خدای را برای آنچه به شما بخشیده است، سپاس گویید. با هم باشید؛ که خداوند، جدایی و پراکندگی شما را سامان می‏بخشد. به یکدیگر نیکی کنید؛ که خداوند، الفت شما را پایدار می‏سازد. نعمت‏های خدا را به همدیگر هدیه دهید؛ که خداوند چندین برابر عیدهای پیشین و عیدهای آینده به شما پاداش می‏دهد؛ پاداشی که ویژه چنین روزی است. نیکی‏کردن در این روز، ثروت را ثمربخش می‏سازد و بر عمر می‏افزاید. هم‏دردی کردن و مهرورزی با یکدیگر در این روز، رحمت خداوندی را جلب می‏کند. آن اندازه که توان دارید از فضل خداوند برای برادران و خانواده‏تان با بذل آنچه موجود است، آماده و فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان آشکار سازید و ستایش و سپاس خداوند را بر آنچه به شما بخشیده است، نمایان کنید».
حضرت فاطمه علیهاالسلام
از فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسیدند که آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از رحلتش درباره امامت امیر مؤمنان على علیه‏السلام چیزى فرمود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: عجبا! آیا روز غدیرخم را فراموش کرده‏اید؟»
امام حسن علیه‏السلام
امام حسن علیه‏السلام فرمود: امت مسلمان از پیامبر شنیدند که درباره پدرم فرمود: او براى من همچون هارون براى موسى علیه‏السلام است. همچنین دیدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را در غدیرخم به عنوان امام نصب کرد.
امام حسین علیه‏السلام
امام حسین علیه‏السلام پیش از مرگ معاویه، خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنى‏هاشم را گرد آورد و فرمود: آیا مى‏دانید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، على علیه‏السلام را در روز غدیرخم به جانشینى خود برگزید؟ همگى گفتند: بله.
امام زین العابدین علیه‏السلام
ابن اسحاق، تاریخ‏نگار معروف مى‏گوید: به على بن حسین علیه‏السلام گفتم: من کنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» یعنى چه؟ حضرت فرمود: پیامبر خدا به مردمان خبر داد که امام بعد از خودش، امیر مؤمنان على علیه‏السلام است.
امام محمدباقر علیه‏السلام
اَبان بن تَغلب مى‏گوید: از امام باقر علیه‏السلام درباره این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله من کنتُ مولاه فعلىٌ مولاه» پرسیدم. آن حضرت در پاسخ پیامبر فرمود: به مردمان گفت که امیر مؤمنان على علیه‏السلام در میان مردم، جاى‏گزین من خواهد بود.
امام صادق علیه‏السلام
در دوران زندگى امام صادق علیه‏السلام بر اثر جوّ مناسبى که براى نشر معارف اهل بیت علیهم‏السلام پیش آمد، حدیث غدیر بیش از همه دوره‏ها مطرح شده است. آن حضرت درباره روز غدیر مى‏فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم براى امیر مؤمنان على علیه‏السلام پیمان گرفت و مردم به ولایت او اقرار کردند. خوشا به حال آنان که بر ولایت او ثابت‏قدم ماندند و واى بر کسانى که آن پیمان را شکستند».
امام کاظم علیه‏السلام
در روزهایى که امام کاظم علیه‏السلام در زندان بود، روزى هارون، خلیفه عباسى ایشان را احضار کرد و درباره ولایت اهل بیت علیهم‏السلام بر مردم پرسید. حضرت فرمود: ما مى‏گوییم ولایت همه خلایق با ماست. دلیل ما، سخن پیامبر در غدیر خم است که فرمود: من کنتُ مولاه فعلىٌ مولاه».
عید غدیر از نگاه امام رضا علیه السلام
هدیه به یاران
طوسی، از یاران امام رضا علیه السلام نقل می‏کند: در روز غدیر، شرف‏یاب محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شدم. گرد ایشان گروهی از یاران خاصشان حضور داشتند. حضرت با اینکه خوراک و پوشیدنی و هدایا و حتی انگشتری و کفش‏هایی برای خانواده‏های آنان فرستاده بود، ولی آنها را برای افطار نیز نگهداشت. امام احوال آنان و کسانی را که پیرامونشان بودند، سامان بخشید. ایشان در آن روز… پیوسته ارجمندی و پیشینه روز غدیر را یادآور می‏شدند. حضرت در بخشی از سخنان خود، خطبه امیرمؤمنان علی علیه السلام را در سالی که عید غدیر با روز جمعه هم‏زمان شده بود، بیان کرد».
فضیلت روز عید غدیر
ابی نصر بَزَنْطی از یاران امام رضا علیه السلام می‏گوید: خدمت آن حضرت بودم، درحالی‏که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفت‏وگو می‏کردند. برخی از مردم این واقعه را منکر شدند. امام فرمود: پدرم از پدرش روایت کرد که: روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین.» سپس فرمود: ای ابی نصر! هرجا که هستی، در این روز نزد [قبر[ امیرمؤمنان علی علیه السلام باش. به درستی که در این روز، خداوند گناه شصت سال از مؤمنان و مسلمانان زن و مرد را می‏آمرزد و از آتش دوزخ آزاد می‏کند، چند برابر آنچه در ماه رمضان و شب قدر و شب عید فطر آزاد کرده بود.» ایشان سپس ادامه داد: اگر مردم ارزش این روز را می‏دانستند، هر آینه، فرشتگان در هر روز ده مرتبه با آنان مصافحه می‏کردند».
امام حسن عسکرى علیه‏السلام
حسن بن ظریف مى‏گوید: به امام عسکرى علیه‏السلام نامه نوشتم و پرسیدم معناى سخن پیامبر درباره امیر مؤمنان على علیه‏السلام چیست که فرمود: من کنتُ مولاه فهذا علىٌ مولاه.» حضرت فرمود: مقصود حضرت آن بود که او را نشانه‏اى قرار دهد که هنگام اختلاف، حزب خداوند با آن شناخته شوند.
پاس‏داشت غدیر؛ سنت نبوى
جوامع بشرى نیازمند یادآورى و حضور همیشگى هویت‏هاى فرهنگى و اصالت‏هاى معنوى است. زنده نگه داشتن شعایر الهى، رسالتى است که مرزبانان عقیده و ایمان، از جمله رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر آن تأکید داشته‏اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: به من تبریک بگویید؛ زیرا خداوند مرا به پیامبرى و اهل‏بیتم را به امامت ممتاز ساخته است».
در روایت دیگرى پس از ذکر حدیث غدیر آمده است: سپس رسول گرامى در خیمه مخصوص خویش نشست و به امیر مؤمنان على علیه‏السلام دستور

ابراهیم و اسماعیل آرام آرام قدم برمی‌دارند. و پرنده‌ها از امتداد گامهایشان پرواز می‌کنند. قدم بر می‌دارند و در تمام ثانیه‌های پیشرو باران می‌بارد. آسمان سنگین است. خورشید چشمانش را می‌بندد و زمین در درون خود به خود می‌پیچد. همه از درد و رنج پدری که پسرش را به قربانگاه می‌برد. سخت است دل کندن، سخت است ندیدن و نبودن اما خدا خواسته است و این ابراهیم نبی است که از شوق رضایت پروردگار تنها پسرش را به قربانگاه می‌برد و عشق مثل پروانه‌ای بیخبر روی شانه‌اش می‌نشیندستاره‌ها به زمین می‌آیند و ماه پیشانی بلندش را سجده می‌کند.

ابراهیم علیه السلام می‌رود تا در مسلخ عشق پسرش اسماعیل را به اذن خدا قربانی کند. می‌رود تا رها شود از تعلقات زمین تا برسد به آسمان برسد به ملکوت خدامی‌رود تا رها شود از بندهای نیاز تا به بی‌نیازی پروردگارش متصل شود. تا عشق برای همیشه سبز باشد و بندگی تا ابد شکوفه بار.

(عید قربان یکی از اعیاد بزرگ و گرامی مسلمانان است که برابر با روز دهم ذی حجه می‌باشد. بنابر روایات و آیات قرآنی در چنین روزی خداوند به ابراهیم نبی امر فرمود تا فرزندش اسماعیل را به درگاه خداوند قربانی کند. ابراهیم اسماعیل را به قربانگاه برد و خداوند قوچی را فرستاد تا ابراهیم نبی آن را به جای اسماعیل ذبح کند. سنّت قربانى کردن در روز عید قربان در سرزمین منا به یاد آن رخداد است. عید قربان در کشورهای اسلامی، تعطیل رسمی است و مسلمانان در این روز جشن می‌گیرند.)

 


زیارتیست که هر روز بعد از نماز صبح مولایمان صاحب امان با آن زیارت کرده می شود.از امام صادق (ع)نقل شده است:

هر که چهل صباح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون می آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن دعا این است؛

 

اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیع

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند

وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ اَّبُورِ

و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور

وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ

و پروردگار دریاى جوشان  ،و فرو فرستنده قرآن برزگ

وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ

و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین

اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِوَجهِک الْکَریمِ

خدایا از تو خواهم به ذات بزرگوارت

وَ بِنُورِ وَ جْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ ، یا حَیُّ یا قَیُّوم

و به نور جمال تابانت و فرمانروائى دیرینه ات ، اى زنده اى پاینده

اسئلک باسمک الذی اشرفت به السموات و الارضون

از تو خواهم بدان نامت که روشن شد بدان آسمانها و زمینها

وَ بِاسْمِکَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ

و بدان نامت که صالح و شایسته گشتند بدان پیشینیان و پسینیان

یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ

اى زنده پیش از هر موجود، و اى زنده پس از هر موجود زنده و اى زنده در آن هنگام که زنده اى وجود نداشت

یا محی الموتی و ممیت الاحیاء  یا حی لا الله الا انت

ای زنده کن مردگان و اى میراننده زندگان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست

اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِاَمْرِکَ

خدایا برسان به مولاى ما آن امام راهنماى راه یافته و قیام کننده به فرمان تو

صلوات  الله علیه و علی ابائه الطاهرین  عن جمیع المومنین و المومنات

که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و ن با ایمان

فی مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها ،وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ

در شرقهاى زمین و غربهاى آن هموار آن و کوهش ، خشکى آن و دریایش ، و از طرف من و پدر و مادرم درود هائى

زِنَةَ عَرْشِ اللهِ  ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ کِتابُهُ

هموزن عرش خدا و شماره کلمات و سخنان او و آنچه را دانشش احصاء کرده و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد

اَللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً

خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان

وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً

عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز،

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات

وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً

خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی

مقرر پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده با شمیشر آخته  ، و نیزه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ

خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را

وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ

و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ

و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور

وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ

و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را

فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ

زیرا که تو فرمودى و گفته ات حق است که فرمودى : آشکار شد تبهکارى در خشکى و دریا بخاطر کرده هاى مردم

فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَ لِیَّکَ  ،‌وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

پس آشکار کن براى ما خدایا نماینده ات را و فرزند دختر پیامبرت که همنام رسول تو است

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَیْء مِنَ الْباطِلِ اِلّا مَزَّقَهُ ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ

تا دست نیابد به هیچ باطلى جز آنکه از هم بدراند و پابرجا کند حق را و ثابت کند آن را

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ، وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ

و بگردان آن بزرگوار را خدایا پناهگاه ستمدیدگان بندگانت ،‌ و یاور کسى که جز تو یاورى برایش یافت نشود

وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدینَ

و قرارش ده خدایا از آنانکه نگاهش دارى از صولت و حمله زورگویان

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما

انّهم یرونه بَعیدا  وَ نَریه قَریبا ًبِرَحمَتِکَ یا الرحَمَن الرّاحِمین

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان

پس ۳مرتبه بر ران راست خود زده و در هر دفعه میگوئی:

العَجَل العَجَل  یا مولای یا صاحبَ اََّمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان


زیارتیست که هر روز بعد از نماز صبح مولایمان صاحب امان با آن زیارت کرده می شود.از امام صادق (ع)نقل شده است:

هر که چهل صباح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون می آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن دعا این است؛

 

اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیع

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند

وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ اَّبُورِ

و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور

وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ

و پروردگار دریاى جوشان  ،و فرو فرستنده قرآن برزگ

وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ

و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین

اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِوَجهِک الْکَریمِ

خدایا از تو خواهم به ذات بزرگوارت

وَ بِنُورِ وَ جْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ ، یا حَیُّ یا قَیُّوم

و به نور جمال تابانت و فرمانروائى دیرینه ات ، اى زنده اى پاینده

اسئلک باسمک الذی اشرفت به السموات و الارضون

از تو خواهم بدان نامت که روشن شد بدان آسمانها و زمینها

وَ بِاسْمِکَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ

و بدان نامت که صالح و شایسته گشتند بدان پیشینیان و پسینیان

یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ

اى زنده پیش از هر موجود، و اى زنده پس از هر موجود زنده و اى زنده در آن هنگام که زنده اى وجود نداشت

یا محی الموتی و ممیت الاحیاء  یا حی لا الله الا انت

ای زنده کن مردگان و اى میراننده زندگان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست

اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِاَمْرِکَ

خدایا برسان به مولاى ما آن امام راهنماى راه یافته و قیام کننده به فرمان تو

صلوات  الله علیه و علی ابائه الطاهرین  عن جمیع المومنین و المومنات

که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و ن با ایمان

فی مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها ،وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ

در شرقهاى زمین و غربهاى آن هموار آن و کوهش ، خشکى آن و دریایش ، و از طرف من و پدر و مادرم درود هائى

زِنَةَ عَرْشِ اللهِ  ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ کِتابُهُ

هموزن عرش خدا و شماره کلمات و سخنان او و آنچه را دانشش احصاء کرده و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد

اَللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً

خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان

وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً

عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز،

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات

وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً

خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی

مقرر پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده با شمیشر آخته  ، و نیزه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ

خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را

وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ

و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ

و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور

وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ

و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را

فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ

زیرا که تو فرمودى و گفته ات حق است که فرمودى : آشکار شد تبهکارى در خشکى و دریا بخاطر کرده هاى مردم

فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَ لِیَّکَ  ،‌وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

پس آشکار کن براى ما خدایا نماینده ات را و فرزند دختر پیامبرت که همنام رسول تو است

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَیْء مِنَ الْباطِلِ اِلّا مَزَّقَهُ ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ

تا دست نیابد به هیچ باطلى جز آنکه از هم بدراند و پابرجا کند حق را و ثابت کند آن را

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ، وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ

و بگردان آن بزرگوار را خدایا پناهگاه ستمدیدگان بندگانت ،‌ و یاور کسى که جز تو یاورى برایش یافت نشود

وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدینَ

و قرارش ده خدایا از آنانکه نگاهش دارى از صولت و حمله زورگویان

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما

انّهم یرونه بَعیدا  وَ نَریه قَریبا ًبِرَحمَتِکَ یا الرحَمَن الرّاحِمین

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان

پس ۳مرتبه بر ران راست خود زده و در هر دفعه میگوئی:

العَجَل العَجَل  یا مولای یا صاحبَ اََّمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است

سُبْحَانَکَ یَا اللَّهُ، تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ،

تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ، تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ، تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ، تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا عَزِیزُ، تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ، تَعَالَیْتَ یَا

مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای خدا، بلندمرتبه هستی‌ای بخشنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای کریم، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرمانروا، بلندمرتبه هستی‌ای مالک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بری از هر عیب، بلندمرتبه هستی‌ای سلام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ایمن بخش، بلندمرتبه هستی‌ای چیره بر هستی، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّتمند، بلندمرتبه هستی‌ای جبّار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منش، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ منش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ،

تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا هَادِی، تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ، تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

سَیِّدِی، تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا

رَقِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ، تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صورت آفرین، بلندمرتبه هستی‌ای تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای ماندگار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای بسیار توبه پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای خستگی ناپذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای سرورم، بلندمرتبه هستی‌ای مولایم، ما از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نزدیک، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدید آورنده، بلندمرتبه هستی‌ای بازگرداننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ستوده، بلندمرتبه هستی‌ای دارای عظمت، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ،

تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ، تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ، تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ، تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

مُحْیِی، تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ، تَعَالَیْتَ

یَا رَفِیقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ، تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ، أَجِرْنَا

مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای دیرینه، بلند مرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آمرزگار، بلندمرتبه هستی‌ای ستایش پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گواه، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای منتّگذار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای برانگیزنده، بلندمرتبه هستی‌ای میراث بر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زندگی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای میراننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای همراه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همدم، بلندمرتبه هستی‌ای مونس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منزلت، بلندمرتبه هستی‌ای زیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ،

تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ، تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ، تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا جَوَادُ، تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ، تَعَالَیْتَ یَا

جَلالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ، تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ، تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آگاه، بلندمرتبه هستی‌ای بینا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای امان ده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای معبود، بلندمرتبه هستی‌ای موجود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بسیار آمرزنده، بلندمرتبه هستی‌ای ستوده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یاد شده، بلندمرتبه هستی‌ای سپاس شده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشنده، بلندمرتبه هستی‌ای پناهگاه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیبا، بلندمرتبه هستی‌ای باشکوه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش از همه، بلندمرتبه هستی‌ای روزی دهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای راستگو، بلندمرتبه هستی‌ای شکافنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

رَفِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ، تَعَالَیْتَ یَا

مُتَعَالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی، تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای شنوا، بلندمرتبه هستی‌ای سریع، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بلندپایه، بلندمرتبه هستی‌ای نوآفرین، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همواره در کار، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای قضاوت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای خشنود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای چیره، بلندمرتبه هستی‌ای پاک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای حکمران، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ، تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ،

تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا کَافِی، تَعَالَیْتَ یَا شَافِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا مُقَدِّمُ، تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ، تَعَالَیْتَ یَا

آخِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای پاینده، بلندمرتبه هستی‌ای پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگهدارنده، بلندمرتبه هستی‌ای پخش کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بی نیاز، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای باوفا، بلندمرتبه هستی‌ای توانا، ما را از آتش، پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای کفایت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای شفابخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش انداز، بلندمرتبه هستی‌ای پس انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آغاز، بلندمرتبه هستی‌ای انجام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَاطِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ،

تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ، تَعَالَیْتَ یَا

ذالطَّوْلِ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ، تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ، تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ،

تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَالِی، تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی

[عَالِی]، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای نهان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای امید، بلندمرتبه هستی‌ای امیدبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای هماره بخشایشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زنده، بلندمرتبه هستی‌ای به خود پاینده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای یکتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرور، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ولایت مدار، بلندمرتبه هستی‌ای بلند پایه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ،

تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ، تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ، تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا مُعِزُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ، تَعَالَیْتَ یَا

حَفِیظُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ، تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای والا، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرپرست، بلندمرتبه هستی‌ای مولا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدیدآور، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرودآور، بلندمرتبه هستی‌ای فرازبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای گردآور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّت بخش، بلندمرتبه هستی‌ای خوارساز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگاهبان، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای توانمند، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای بردبار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

مُعْطِی، تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ، تَعَالَیْتَ یَا

نَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ، تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ، تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ،

تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ، تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای داور، بلندمرتبه هستی‌ای فرزانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای بازدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیان رسان، بلندمرتبه هستی‌ای سودبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای اجابت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای حسابرس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای جدایی انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای شریف، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پروردگار، بلندمرتبه هستی‌ای حقیقت پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرشکوه، بلندمرتبه هستی‌ای یگانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای درگذرنده، بلندمرتبه هستی‌ای انتقام گیرنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ، تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

رَءُوفُ، تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ، تَعَالَیْتَ یَا

وِتْرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ، تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ، تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ،

تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا نُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَامُجِیرُ.

 

منزّهی تو‌ای بسیار عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای عطاگستر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرمهر، بلندمرتبه هستی‌ای نوازشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای بی همتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روزی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای فراگیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای وکیل، بلندمرتبه هستی‌ای عدالت محض، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای استوار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نیکو، بلندمرتبه هستی‌ای مهروز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای راهبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روشنایی، بلندمرتبه هستی‌ای روشنی بخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ،

تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی، تَعَالَیْتَ یَا

مُنْشِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ، تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ، أَجِرْنَا

مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ، تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ

وَ الْجَمَالِ، تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ، سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَکَ

إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی

الْمُؤْمِنِینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ

الْعَالَمِینَ، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ

الْعَظِیمِ.

منزّهی تو‌ای یاری رسان، بلندمرتبه هستی‌ای یاور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بردبار، بلندمرتبه هستی‌ای شکیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای شمارشگر، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پاک و منزّه، بلندمرتبه هستی‌ای جزادهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فریادرس، بلندمرتبه هستی‌ای پناه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صاحب شکوه و زیبایی، بلندمرتبه هستی‌ای دارای جبروت و جلال، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، همانا من از ستمکاران بودم، پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و اینچنین اهل ایمان را رهایی بخشیم، و درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان او همه، و سپاس خدا را پروردگار جهانیان، و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است، و جنبش و نیرویی نیست، جز به عنایت خدای والای بزرگ.


روزها و شب‌ها، بستر رخدادها هستند. طلوع و غروب وقایع، در بخشى از زمان صورت مى‏بندد و زمان و لحظه‏ها، هفته‏ها و ماه‏ها، و سال‌ها و قرن‌ها، مخلوق خدا، مولود طبیعت، مرهون نظام جارى و حرکات موزون عالم است و به ظاهر هیچ فرقى میان آن‌ها نیست. ولى قرآن کریم، همه ایام را یکسان نمى‏بیند. برخى از آن‌ها را ایام مبارک و مقدس مى‏داند که ماه رمضان و شب‌های قدر از جمله آن‌هاست.

در منظر قرآن، شب قدر، شب باارزش و پرفضیلت و با امور مهم و باعظمتى همراه است؛ همانند نزولِ اجمالى قرآن، پیدایش افاضات باطنى و فضاى خاصّ معنوى، تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها، تدبیر و برنامه‌ریزى‏هاى جدید و نزول جبرئیل و فرشته‏ها.

عبادت در آن شب، بالغ بر هشتاد سال ارزش دارد و قابل قیاس با سایر شب‌ها نیست. در چنین شبى خداوند بال رحمت مى‏گشاید و بندگان خود را در رواق آن مى‏نشاند و مؤمنان و عبادت‌گران را مشمول رحمت خاص خود مى‏سازد.

شب قدر، قدر و قیمت بى‏شمار دارد. در کلمات محدود نمى‏گنجد و کند و کاو مضاعف مى‏طلبد تا در این باره به سؤالات مهمى پاسخ دهد از قبیل اینکه:

 فلسفه وجودى شب قدر چیست و چرا قدر نامیده مى‏شود؛ و چه ویژگی‌هایی دارد؟

آیا شب قدر پیش از اسلام نیز بوده است و آیا تنها یک بار اتفاق افتاده یا هر سال تکرار مى‏شود؟

ارزش عبادى آن چقدر است؟

در آن شب، فرشته‏ها و روح‌الامین به چه کسى و به چه هدفى نازل مى‏شوند؟

اصولاً چه اعمالى در آن شب توصیه شده و پیشوایان دینى چه سیره‏اى در آن داشته‏اند و آیا شب قدر، در قالب غیبى هم قابل تفسیر است؟

 مفهوم شناسی

 قدر» در لغت به معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى به تعداد مخصوص و به شکل و شیوه مخصوص است. همچنین به معناى تعدیل کردن، به مقدار معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و به مفهوم اندازه معین طبق مصلحت و به مقتضاى حکمت است. پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن سرنوشت انسان و برنامه‌ریزى کردن[1]. به همین جهت آن را شب قدر مى‏نامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین مى‏کند، همانند حیات و مرگ، خیر و شر، طاعت و عصیان، سعادت و شقاوت، توسعه و تنگى رزق و معیشت[2] و. و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره دخان» است که به صراحت بیان شده است:

فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ

در آن شب هر امرى بر اساس حکمت (الهى) تدبیر و جدا مى‏گردد».[3]

 پیدایش شب قدر

 رسم دیرینه دولت‏ها است که در مجالس قانون‌گذاری و تصمیم‏گیرى، بودجه و برنامه‏هاى اقتصادى را به مدت یکسال تعیین مى‏کنند تا با طرح و تدبیر معین حرکت کنند و در مدار ثابت قرار گیرند. گویى این رسم، از نظامى برگرفته شده که در سراسر هستى جارى است. خداوند برنامه هر کسى را به تناسب شأن و شوکت و استعداد و صلاحیت خویش، در شب قدر تدبیر و تعیین مى‏کند و فلسفه وجودى شب قدر هم، همین است. زیرا ملت‌های فاقد برنامه منظم و تقدیر و تدبیر ثابت، همیشه متزلند، و ثبات ندارند و مدت‌ها به دور خود مى‏چرخند و ره به جایى نمى‏برند و به کمال و پیشرفت مطلوب، راه نمى‏یابند.

نظر به ضرورت برنامه‌ریزى است که خداوند در مقطع خاص و مبارکى، با تلاش و اراده خود افراد، براى آن‌ها، برنامه‌ریزى مى‏کند، تا در چارچوب آن حرکت کنند. تاریخ و تجربه، به خوبى نشان داده است که جهش‌های نابه‌هنگام، و پیشرفت‌های غیرمنتظره و پیش از مقتضاى زمان، در پرتو انوار لیلة‌القدرها و الهامات غیبى بوده است که در تاریک‏ترین زمان، براى اولیاء خدا و پیامبران میسر شده است.

پیدایش و پیشرفت حیرت‏انگیز آیین اسلام، در تاریکى جاهلیت عرب، در لیلة‌القدر درخشید و یک شبه راه هزار ساله پیمود.[4]

پس فلسفه وجودى شب قدر این است که خداوند متعال مى‏خواهد انسان‏ها به ویژه مسلمانان، به سبب محبوبیتشان در نزد خدا، خود در این شب تعیین سرنوشت و زمان تدبیر و برنامه‏ریزى، نقش لازم را در تعیین مقدرات خویش ایفا کنند.

همچنین از انسان‌ها، سلب اختیار نشود و از شب قدر و تعیین تقدیر، بوى جبر نیاید و بشر راهِ جبر نپیماید؛ زیرا تقدیر هیچ‏گونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسئله اختیار ندارد، چرا که تقدیر الهى به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگی‌ها و لیاقت‌های افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکى نیت و اعمال آن‌هاست؛ یعنى براى هر کس آن مقدر مى‏کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه‌هایش از ناحیه خود او فراهم شده باشد، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد بلکه تأکیدى بر آن است.[5]

  ویژگی‌هاى شب قدر

  قرآن براى شب قدر، ویژگی‌ها و برجستگی‌هایی قائل است که آن را از دیگر شب‌ها ممتاز مى‏کند و ما به بیان گذراى هر یک از آن‌ها مى‏پردازیم:

 1. نزول قرآن: بدون تردید قرآن در شب قدر نازل شده است:

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ»[6]

و بدون شک، شب قدر در ماه رمضان قرار دارد:

شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»[7]

از بافت و پیوست این دو آیه برمى‏آید که اولاً شب قدر به یقین یکى از شب‌های ماه مبارک رمضان است. ثانیاً مجموع قرآن در آن نازل شده است نه جزئى از آن و نه آیات آغازین آن؛ که برخى بر آن و برخى بر این نظر، اصرار مى‏ورزند.

تأکید بر این نکته ضرورى است که نزول همه قرآن، در شب قدر، منافاتى با نزول تدریجى آن در طول بیست و سه سال دوران رسالت ندارد زیرا خود قرآن شاهد صادق است که آیات آن دو بار و به دو شکل نازل شده است:

الف ـ نزول دفعى و یکباره در ماه رمضان و در شب قدر به صورت نور، و بسیط و بسته و به دور از قالب مادى و حروف و کلمات؛ و به دیگر بیان، به صورت اجمال و فشرده و فهرست‏وار.

ب ـ نزول تدریجى، تفصیلى و به صورت باز و گسترده و به مقتضاى زمینه و زمان و رویداد خاص. این مطلب به دو دلیل قابل اثبات است:

نخست: دلالت قرآن: برخى از آیات بر این دو نزول دلالت روشنى دارد:

کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»[8]

کتابى است که آیات آن استوار گشته (و به هم پیوسته) سپس از جانب خداى حکیم و آگاه تفصیل داده شده است.

این آیه، از نزول اول به عنوان نزول تحکیم یافته و استوار و به هم پیوسته (= اُحکمت) و از نزول دوم که با تأخیر و فاصله زیادى از نزول اول صورت گرفته با کلمه فُصِّلت» (= تفصیل داده شده) تعبیر مى‏کند.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگى است

سُبْحَانَکَ یَا اللَّهُ، تَعَالَیْتَ یَا رَحْمَانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَحِیمُ،

تَعَالَیْتَ یَا کَرِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَلِکُ، تَعَالَیْتَ یَا مَالِکُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قُدُّوسُ، تَعَالَیْتَ یَا سَلامُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُؤْمِنُ، تَعَالَیْتَ یَا مُهَیْمِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا عَزِیزُ، تَعَالَیْتَ یَا جَبَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُتَکَبِّرُ، تَعَالَیْتَ یَا

مُتَجَبِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای خدا، بلندمرتبه هستی‌ای بخشنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای کریم، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرمانروا، بلندمرتبه هستی‌ای مالک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بری از هر عیب، بلندمرتبه هستی‌ای سلام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ایمن بخش، بلندمرتبه هستی‌ای چیره بر هستی، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّتمند، بلندمرتبه هستی‌ای جبّار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منش، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ منش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَالِقُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُصَوِّرُ،

تَعَالَیْتَ یَا مُقَدِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا هَادِی، تَعَالَیْتَ یَا بَاقِی،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَهَّابُ، تَعَالَیْتَ یَا تَوَّابُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَتَّاحُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَاحُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

سَیِّدِی، تَعَالَیْتَ یَا مَوْلایَ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَرِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا

رَقِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُبْدِئُ، تَعَالَیْتَ یَا مُعِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَمِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مَجِیدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صورت آفرین، بلندمرتبه هستی‌ای تقدیر کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای ماندگار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای بسیار توبه پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گشایشگر، بلندمرتبه هستی‌ای خستگی ناپذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناده دهنده، منزّهی تو‌ای سرورم، بلندمرتبه هستی‌ای مولایم، ما از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نزدیک، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدید آورنده، بلندمرتبه هستی‌ای بازگرداننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ستوده، بلندمرتبه هستی‌ای دارای عظمت، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا قَدِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا عَظِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفُورُ،

تَعَالَیْتَ یَا شَکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَاهِدُ، تَعَالَیْتَ یَا شَهِیدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَنَّانُ، تَعَالَیْتَ یَا مَنَّانُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَاعِثُ، تَعَالَیْتَ یَا وَارِثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

مُحْیِی، تَعَالَیْتَ یَا مُمِیتُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا شَفِیقُ، تَعَالَیْتَ

یَا رَفِیقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ، تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ، أَجِرْنَا

مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَلِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا جَمِیلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای دیرینه، بلند مرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آمرزگار، بلندمرتبه هستی‌ای ستایش پذیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای گواه، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای منتّگذار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای برانگیزنده، بلندمرتبه هستی‌ای میراث بر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زندگی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای میراننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای همراه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همدم، بلندمرتبه هستی‌ای مونس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بزرگ منزلت، بلندمرتبه هستی‌ای زیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا خَبِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَصِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَفِیُّ،

تَعَالَیْتَ یَا مَلِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَعْبُودُ، تَعَالَیْتَ یَا مَوْجُودُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَفَّارُ، تَعَالَیْتَ یَا قَهَّارُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَذْکُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مَشْکُورُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا جَوَادُ، تَعَالَیْتَ یَا مَعَاذُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا جَمَالُ، تَعَالَیْتَ یَا

جَلالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سَابِقُ، تَعَالَیْتَ یَا رَازِقُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَادِقُ، تَعَالَیْتَ یَا فَالِقُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای آگاه، بلندمرتبه هستی‌ای بینا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای امان ده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای معبود، بلندمرتبه هستی‌ای موجود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بسیار آمرزنده، بلندمرتبه هستی‌ای ستوده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یاد شده، بلندمرتبه هستی‌ای سپاس شده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بخشنده، بلندمرتبه هستی‌ای پناهگاه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیبا، بلندمرتبه هستی‌ای باشکوه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش از همه، بلندمرتبه هستی‌ای روزی دهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای راستگو، بلندمرتبه هستی‌ای شکافنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا سَمِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا سَرِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

رَفِیعُ، تَعَالَیْتَ یَا بَدِیعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَعَّالُ، تَعَالَیْتَ یَا

مُتَعَالُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاضِی، تَعَالَیْتَ یَا رَاضِی، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا طَاهِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا عَالِمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاکِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای شنوا، بلندمرتبه هستی‌ای سریع، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بلندپایه، بلندمرتبه هستی‌ای نوآفرین، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای همواره در کار، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای قضاوت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای خشنود، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای چیره، بلندمرتبه هستی‌ای پاک، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای حکمران، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا دَائِمُ، تَعَالَیْتَ یَا قَائِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَاصِمُ،

تَعَالَیْتَ یَا قَاسِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا غَنِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُغْنِی،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَفِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَوِیُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا کَافِی، تَعَالَیْتَ یَا شَافِی، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا مُقَدِّمُ، تَعَالَیْتَ یَا مُؤَخِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا أَوَّلُ، تَعَالَیْتَ یَا

آخِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای پاینده، بلندمرتبه هستی‌ای پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگهدارنده، بلندمرتبه هستی‌ای پخش کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بی نیاز، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز کننده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای باوفا، بلندمرتبه هستی‌ای توانا، ما را از آتش، پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای کفایت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای شفابخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پیش انداز، بلندمرتبه هستی‌ای پس انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آغاز، بلندمرتبه هستی‌ای انجام، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا ظَاهِرُ، تَعَالَیْتَ یَا بَاطِنُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَجَاءُ،

تَعَالَیْتَ یَا مُرْتَجَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْمَنِّ، تَعَالَیْتَ یَا

ذالطَّوْلِ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَیُّ، تَعَالَیْتَ یَا قَیُّومُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَاحِدُ، تَعَالَیْتَ یَا أَحَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا سَیِّدُ، تَعَالَیْتَ یَا صَمَدُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَدِیرُ،

تَعَالَیْتَ یَا کَبِیرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَالِی، تَعَالَیْتَ یَا مُتَعَالِی

[عَالِی]، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای نهان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای امید، بلندمرتبه هستی‌ای امیدبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای هماره بخشایشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زنده، بلندمرتبه هستی‌ای به خود پاینده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای یکتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرور، بلندمرتبه هستی‌ای بی نیاز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای بزرگ، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای ولایت مدار، بلندمرتبه هستی‌ای بلند پایه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا عَلِیُّ، تَعَالَیْتَ یَا أَعْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَلِیُّ،

تَعَالَیْتَ یَا مَوْلَى، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَارِئُ، تَعَالَیْتَ یَا بَارِئُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا خَافِضُ، تَعَالَیْتَ یَا رَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقْسِطُ، تَعَالَیْتَ یَا جَامِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ

یَا مُعِزُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُذِلُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا حَافِظُ، تَعَالَیْتَ یَا

حَفِیظُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا قَادِرُ، تَعَالَیْتَ یَا مُقْتَدِرُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَلِیمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَلِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ.

منزّهی تو‌ای والا، بلندمرتبه هستی‌ای والاتر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای سرپرست، بلندمرتبه هستی‌ای مولا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پدیدآور، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فرودآور، بلندمرتبه هستی‌ای فرازبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای گردآور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عزّت بخش، بلندمرتبه هستی‌ای خوارساز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نگاهبان، بلندمرتبه هستی‌ای نگاهبان، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای توانا، بلندمرتبه هستی‌ای توانمند، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دانا، بلندمرتبه هستی‌ای بردبار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا حَکَمُ، تَعَالَیْتَ یَا حَکِیمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

مُعْطِی، تَعَالَیْتَ یَا مَانِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ضَارُّ، تَعَالَیْتَ یَا

نَافِعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُجِیبُ، تَعَالَیْتَ یَا حَسِیبُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَادِلُ، تَعَالَیْتَ یَا فَاصِلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا لَطِیفُ، تَعَالَیْتَ یَا شَرِیفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَبُّ،

تَعَالَیْتَ یَا حَقُّ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مَاجِدُ، تَعَالَیْتَ یَا وَاحِدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا عَفُوُّ، تَعَالَیْتَ یَا مُنْتَقِمُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا

مُجِیرُ،

منزّهی تو‌ای داور، بلندمرتبه هستی‌ای فرزانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای بازدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای زیان رسان، بلندمرتبه هستی‌ای سودبخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای اجابت کننده، بلندمرتبه هستی‌ای حسابرس، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای دادگر، بلندمرتبه هستی‌ای جدایی انداز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای مهربان، بلندمرتبه هستی‌ای شریف، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پروردگار، بلندمرتبه هستی‌ای حقیقت پایدار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرشکوه، بلندمرتبه هستی‌ای یگانه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای درگذرنده، بلندمرتبه هستی‌ای انتقام گیرنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا وَاسِعُ، تَعَالَیْتَ یَا مُوَسِّعُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا

رَءُوفُ، تَعَالَیْتَ یَا عَطُوفُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا فَرْدُ، تَعَالَیْتَ یَا

وِتْرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُقِیتُ، تَعَالَیْتَ یَا مُحِیطُ، أَجِرْنَا مِنَ

النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا وَکِیلُ، تَعَالَیْتَ یَا عَدْلُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا مُبِینُ، تَعَالَیْتَ یَا مَتِینُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا بَرُّ،

تَعَالَیْتَ یَا وَدُودُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا رَشِیدُ، تَعَالَیْتَ یَا مُرْشِدُ،

أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا نُورُ، تَعَالَیْتَ یَا مُنَوِّرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَامُجِیرُ.

 

منزّهی تو‌ای بسیار عطابخش، بلندمرتبه هستی‌ای عطاگستر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پرمهر، بلندمرتبه هستی‌ای نوازشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای یگانه، بلندمرتبه هستی‌ای بی همتا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روزی بخش، بلندمرتبه هستی‌ای فراگیر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای وکیل، بلندمرتبه هستی‌ای عدالت محض، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آشکار، بلندمرتبه هستی‌ای استوار، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای نیکو، بلندمرتبه هستی‌ای مهروز، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزهی تو‌ای راهنما، بلندمرتبه هستی‌ای راهبر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای روشنایی، بلندمرتبه هستی‌ای روشنی بخش، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده.

سُبْحَانَکَ یَا نَصِیرُ، تَعَالَیْتَ یَا نَاصِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا صَبُورُ،

تَعَالَیْتَ یَا صَابِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُحْصِی، تَعَالَیْتَ یَا

مُنْشِئُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا سُبْحَانُ، تَعَالَیْتَ یَا دَیَّانُ، أَجِرْنَا

مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا مُغِیثُ، تَعَالَیْتَ یَا غِیَاثُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ،

سُبْحَانَکَ یَا فَاطِرُ، تَعَالَیْتَ یَا حَاضِرُ، أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ، سُبْحَانَکَ یَا ذَا الْعِزِّ

وَ الْجَمَالِ، تَبَارَکْتَ یَا ذَا الْجَبَرُوتِ وَ الْجَلالِ، سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ، سُبْحَانَکَ

إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی

الْمُؤْمِنِینَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ

الْعَالَمِینَ، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ، وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ

الْعَظِیمِ.

منزّهی تو‌ای یاری رسان، بلندمرتبه هستی‌ای یاور، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای بردبار، بلندمرتبه هستی‌ای شکیبا، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای شمارشگر، بلندمرتبه هستی‌ای آفرینشگر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای پاک و منزّه، بلندمرتبه هستی‌ای جزادهنده، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای فریادرس، بلندمرتبه هستی‌ای پناه، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای آفریننده، بلندمرتبه هستی‌ای حاضر، ما را از آتش پناه ده‌ای پناه دهنده، منزّهی تو‌ای صاحب شکوه و زیبایی، بلندمرتبه هستی‌ای دارای جبروت و جلال، منزّهی تو، معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، همانا من از ستمکاران بودم، پس دعایش را اجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و اینچنین اهل ایمان را رهایی بخشیم، و درود خدا بر آقای ما محمّد و خاندان او همه، و سپاس خدا را پروردگار جهانیان، و خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است، و جنبش و نیرویی نیست، جز به عنایت خدای والای بزرگ.

دریافت صوتی


زیارتیست که هر روز بعد از نماز صبح مولایمان صاحب امان با آن زیارت کرده می شود.از امام صادق (ع)نقل شده است:

هر که چهل صباح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون می آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن دعا این است؛

 

اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیع

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند

وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ اَّبُورِ

و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور

وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ

و پروردگار دریاى جوشان  ،و فرو فرستنده قرآن برزگ

وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ

و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین

اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِوَجهِک الْکَریمِ

خدایا از تو خواهم به ذات بزرگوارت

وَ بِنُورِ وَ جْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ ، یا حَیُّ یا قَیُّوم

و به نور جمال تابانت و فرمانروائى دیرینه ات ، اى زنده اى پاینده

اسئلک باسمک الذی اشرفت به السموات و الارضون

از تو خواهم بدان نامت که روشن شد بدان آسمانها و زمینها

وَ بِاسْمِکَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ

و بدان نامت که صالح و شایسته گشتند بدان پیشینیان و پسینیان

یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ

اى زنده پیش از هر موجود، و اى زنده پس از هر موجود زنده و اى زنده در آن هنگام که زنده اى وجود نداشت

یا محی الموتی و ممیت الاحیاء  یا حی لا الله الا انت

ای زنده کن مردگان و اى میراننده زندگان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست

اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِاَمْرِکَ

خدایا برسان به مولاى ما آن امام راهنماى راه یافته و قیام کننده به فرمان تو

صلوات  الله علیه و علی ابائه الطاهرین  عن جمیع المومنین و المومنات

که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و ن با ایمان

فی مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها ،وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ

در شرقهاى زمین و غربهاى آن هموار آن و کوهش ، خشکى آن و دریایش ، و از طرف من و پدر و مادرم درود هائى

زِنَةَ عَرْشِ اللهِ  ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ کِتابُهُ

هموزن عرش خدا و شماره کلمات و سخنان او و آنچه را دانشش احصاء کرده و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد

اَللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً

خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان

وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً

عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز،

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات

وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً

خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی

مقرر پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده با شمیشر آخته  ، و نیزه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ

خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را

وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ

و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ

و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور

وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ

و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را

فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ

زیرا که تو فرمودى و گفته ات حق است که فرمودى : آشکار شد تبهکارى در خشکى و دریا بخاطر کرده هاى مردم

فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَ لِیَّکَ  ،‌وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

پس آشکار کن براى ما خدایا نماینده ات را و فرزند دختر پیامبرت که همنام رسول تو است

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَیْء مِنَ الْباطِلِ اِلّا مَزَّقَهُ ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ

تا دست نیابد به هیچ باطلى جز آنکه از هم بدراند و پابرجا کند حق را و ثابت کند آن را

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ، وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ

و بگردان آن بزرگوار را خدایا پناهگاه ستمدیدگان بندگانت ،‌ و یاور کسى که جز تو یاورى برایش یافت نشود

وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدینَ

و قرارش ده خدایا از آنانکه نگاهش دارى از صولت و حمله زورگویان

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما

انّهم یرونه بَعیدا  وَ نَریه قَریبا ًبِرَحمَتِکَ یا الرحَمَن الرّاحِمین

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان

پس ۳مرتبه بر ران راست خود زده و در هر دفعه میگوئی:

العَجَل العَجَل  یا مولای یا صاحبَ اََّمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان

دریافت صوتی


زیارتیست که هر روز بعد از نماز صبح مولایمان صاحب امان با آن زیارت کرده می شود.از امام صادق (ع)نقل شده است:

هر که چهل صباح این عهد را بخواند از یاران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون می آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند و آن دعا این است؛

 

اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیع

خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند

وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَ الاِْنْجیلِ وَ اَّبُورِ

و پروردگار دریاى جوشان ، و فرو فرستنده تورات و انجیل و زبور

وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ

و پروردگار دریاى جوشان  ،و فرو فرستنده قرآن برزگ

وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ الاَْنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ

و پروردگار فرشتگان مقرب و پیمبران و مرسلین

اَللّـهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِوَجهِک الْکَریمِ

خدایا از تو خواهم به ذات بزرگوارت

وَ بِنُورِ وَ جْهِکَ الْمُنیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ ، یا حَیُّ یا قَیُّوم

و به نور جمال تابانت و فرمانروائى دیرینه ات ، اى زنده اى پاینده

اسئلک باسمک الذی اشرقت به السموات و الارضون

از تو خواهم بدان نامت که روشن شد بدان آسمانها و زمینها

وَ بِاسْمِکَ الَّذی یَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَ الاْخِرُونَ

و بدان نامت که صالح و شایسته گشتند بدان پیشینیان و پسینیان

یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ

اى زنده پیش از هر موجود، و اى زنده پس از هر موجود زنده و اى زنده در آن هنگام که زنده اى وجود نداشت

یا محی الموتی و ممیت الاحیاء  یا حی لا الله الا انت

ای زنده کن مردگان و اى میراننده زندگان اى زنده اى که معبودى جز تو نیست

اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِاَمْرِکَ

خدایا برسان به مولاى ما آن امام راهنماى راه یافته و قیام کننده به فرمان تو

صلوات  الله علیه و علی ابائه الطاهرین  عن جمیع المومنین و المومنات

که درودهاى خدا بر او و پدران پاکش باد از طرف همه مردان و ن با ایمان

فی مَشارِقِ الاَْرْضِ وَ مَغارِبِها سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها ،وَ عَنّی وَ عَنْ والِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ

در شرقهاى زمین و غربهاى آن هموار آن و کوهش ، خشکى آن و دریایش ، و از طرف من و پدر و مادرم درود هائى

زِنَةَ عَرْشِ اللهِ  ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ ، وَ ما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَ اَحاطَ بِهِ کِتابُهُ

هموزن عرش خدا و شماره کلمات و سخنان او و آنچه را دانشش احصاء کرده و کتاب و دفترش بدان احاطه دارد

اَللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً

خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان

وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً

عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم هرگز،

اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ

خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستورات

وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ

و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش

اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً

خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى و

فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی

مقرر پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده با شمیشر آخته  ، و نیزه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ

خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را

وَ اکْحَلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ

و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش

وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ

و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور

وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ

و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را

فَاِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ، ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِی النّاسِ

زیرا که تو فرمودى و گفته ات حق است که فرمودى : آشکار شد تبهکارى در خشکى و دریا بخاطر کرده هاى مردم

فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَ لِیَّکَ  ،‌وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

پس آشکار کن براى ما خدایا نماینده ات را و فرزند دختر پیامبرت که همنام رسول تو است

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَیْء مِنَ الْباطِلِ اِلّا مَزَّقَهُ ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ

تا دست نیابد به هیچ باطلى جز آنکه از هم بدراند و پابرجا کند حق را و ثابت کند آن را

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ، وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ

و بگردان آن بزرگوار را خدایا پناهگاه ستمدیدگان بندگانت ،‌ و یاور کسى که جز تو یاورى برایش یافت نشود

وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْکامِ کِتابِکَ ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و تازه کننده آن احکامى که از کتاب تو تعطیل مانده و محکم کننده آنچه رسیده از نشانه هاى دین و آئینت و دستورات پیامبرت صلى اللّه علیه و آله

وَ اجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدینَ

و قرارش ده خدایا از آنانکه نگاهش دارى از صولت و حمله زورگویان

اَللّـهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ ، وَ ارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ

خدایا شاد گردان (دل ) پیامبرت محمد صلى اللّه علیه و آله را به دیدارش و هم چنین هم که در دعوتش از آن حضرت پیروى کرد ، و رحم کن به بیچارگى ما پس از آن حضرت

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ

ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما

انّهم یرونه بَعیدا  وَ نَریه قَریبا ًبِرَحمَتِکَ یا الرحَمَن الرّاحِمین

اینان ظهورش را دور پندارند ولى ما که نزدیک مى بینیم به مهرت اى مهربانترین مهربانان

پس ۳مرتبه بر ران راست خود زده و در هر دفعه میگوئی:

العَجَل العَجَل  یا مولای یا صاحبَ اََّمان

شتاب کن شتاب کن ای مولای من ای صاحب زمان

دریافت صوتی


گوشه ای از زندگی نامه امام جعفرصادق(ع) از ولادت تا شهادت را در اینجا بخوانید.

 امام جعفر صادق(ع)، ششمین پیشوای شیعیان در هفدهم ربیع‌الاول متولد شدند که این حضرت در طول زندگی مبارک خود توانست نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه‌های علمی مکتب شیعه را محکم کند تا جایی که از مذهب شیعه اثنی عشری با عنوان مذهب جعفری» و از آن حضرت با عنوان رئیس این مذهب یاد می‌شود. 

ولادت

امام صادق(ع) بنا به نقل برخی منابع، در 17 ریبع الاول سال 80 هجری و به نقل منابع دیگر، در سال 83 هجری دیده به دنیا گشودند. ایشان در مدینه و در زمان عبدالملک بن مروان متولد شدند. روزگارى که امت اسلامى طعم تلخ حکومت ستمگرانه عبد الملک را مى‌چشید، مبلغان فاسد اندیشه‌‌هاى فاسد مى‌‌پراکندند و فرمانروایان ستمگر چیره بودند. مادر آن حضرت فاطمه (ام‌فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى‌‌باشد.

نام، نسب و القاب

جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، ششمین امام مذهب شیعه امامی و پنجمین امام مذهب اسماعیلیه است. پدر او امام محمد باق(ع) و مادرش ام فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابوبکربود. برطبق کشف الغمه، از آنجا که نسب مادر امام صادق(ع) هم از پدر و هم از مادر به ابوبکر می‌رسید، امام صادق گفته است: لَقَدْ وَلَدَنِی أَبُو بَکْرٍ مَرَّتَیْن‏» (من دو بار از ابوبکر متولد شد‌ه‌ام)؛ اما برخی از جمله علامه شوشتری و محمدباقر مجلسی، این روایت را جعلی می‌دانند.

کنیه‌ مشهور امام صادق(ع)، ابوعبدالله (ناظر به دومین فرزندش عبدالله افطح) است. با کنیه‌های ابواسماعیل (ناظر به فرزند ارشدش، اسماعیل) و ابوموسی (ناظر به دیگر فرزندش امام موسی کاظم(ع)) نیز از او نام برده‌اند.

مشهورترین لقب او صادق» است. برطبق روایتی، پیامبر اسلام(ص) این لقب را به او داده است تا از جعفر کذاب تمایز یابد؛[۷] اما برخی گفته‌اند امام صادق(ع) به جهت پرهیز از شرکت در قیام‌های عصر خود، صادق لقب گرفته است؛ چراکه در آن زمان به کسی که مردم را گرد خود جمع و به قیام برضد حکومت تحریک می‌کرد، کذّاب (دروغگو) می‌گفتند. در همان دوران ائمه این لقب برای امام صادق(ع) به کار می‌رفته است.

برخی از علماء اهل سنت چون مالک بن انس، احمد بن حنبل و جاحظ نیز از او با این لقب نام برده‌اند.

فرزندان امام صادق(ع)

از امام جعفر صادق(ع) هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند که عبارتند از:

1- اسماعیل معروف به اعرج که بزرگترین فرزند وی است. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق(ع) عده‌ ای از کج‌اندیشان به امامت اسماعیل و عده‌ای به امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند که آنان را اسماعیلیه می‌گویند.

2- عبدالله بن افطح : وی همیشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت وی را پذیرفتند که آنان را فطحیه می‌نامند. بعدها چون مردم ضعف علمی و عملی وی را مشاهده کردند از او برگشته و به امامت موسی بن جعفر روی آوردند.

3- امام موسی کاظم(ع)

4- اسحاق بن جعفر صادق(ع) شخص جلیل‌القدر و اهل فضل و تقوی بود و احادیث بسیاری نقل کرده است و به امامت برادرش موسی علیه ‌السلام قائل بود.

5- محمد دیباج بن جعفرصادق(ع/9. این شخص والا از شجاع‌ترین مردمان عصر خود بود و در تمام سال یک روز در میان روزه‌دار بود. در سال یکصد و نود و نه به مأمون عباسی به خاطر ظلم‌ها و حق‌کشی‌های وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود به نام عیسی جلودی را با لشکری مجهز به جنگ وی فرستاد. در این جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی که به مرز خراسان رسیدند در محلی به نام فرقان چاپی» که امروزه معروف به لطف‌ آباد است دار فانی را وداع گفت.

6- عباس بن جعفر صادق(ع) است که سید جلیل‌ القدر و دانشمند و فاضلی بوده است.

7- علی بن جعفر(ع) شخص کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام به مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.

 دختران امام صادق(ع):

1- ام فروه که همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود.

2- اسماء

3- فاطمه

 سیمای آن حضرت

بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنکه کمی باریکتر و بلندتر بود. مردی بود میانه بالا، افروخته روی، پیچیده موی و پیوسته صورتش چون آفتاب می‌درخشید. در جوانی موهای سرش سیاه بود. بینی‌اش کشیده و وسط آن اندکی بر آمده بود و برگونه راستش خال سیاهی داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد تنک بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامی فاصله داشت. بسیار لبخند می‌زد و چون نام پیامبر برده می‌شد رنگ رخسارش زرد و سبز می شد. در پیری سفیدی موی سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.

 حاکمان دوران امامت ایشان

حیات امام صادق(ع)، با خلافت ده خلیفه آخر بنی امیه از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی هم‌زمان بود. او در سفر امام باقر(ع) به شام که به درخواست هشام بن عبد الملک صورت گرفت، همراه پدر بود. در امامت امام صادق(ع)، پنج خلیفه آخر اموی یعنی از هشام بن عبدالملک به بعد و سفاح و منصور خلفاء عباسی حکومت کردند. در این دوران حکومت بنی‌امیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنی‌عباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومت‌ها فرصت مناسبی برای امام صادق(ع) جهت انجام فعالیت‌های علمی فراهم کرد.البته این آزادی تنها در دهه سوم قرن دوم قمری، وجود داشت و پیش از آن در زمان بنی‌امیه و پس از آن به جهت قیام نفس زکیه و برادرش ابراهیم فشارهای ی فراوانی بر ضد امام صادق(ع) و پیروانش وجود داشت.

 فعالیت‌های علمی

در دوران امامت امام صادق(ع)، به علت ضعف حکومت اموی، آزادی بیشتری برای ابراز عقیده به وجود آمد و بحث‌های علمی بسیاری در موضوعات مختلف درگرفت. این آزادی علمی و دینی که برای کمتر امامی از ائمه دوازده‌گانه وجود داشت، سبب شد تا شاگردان امام آزادانه در مباحث علمی شرکت کنند. ابان بن تغلب گزارش کرده است که مردم در مسجد از او سؤالات فقهی‌شان را می‌پرسیدند. امام صادق(ع) با استفاده از این فرصت، روایات فراوانی در زمینه‌های گوناگونِ فقه، کلام و. بیان کرد. به گفته ابن حَجَر هیتمی، مردم از او دانش‌های فراوان نقل می‌کردند و آوازه او به همه جا رسیده بود. ابو بحر جاحظ هم نوشته است دانش و فقه او دنیا را پر کرده بود. حسن بن علی وشاء هم گفته است که نهصد نفر را در مسجد کوفه دیده است که از امام صادق(ع) حدیث نقل می‌کردند.

مناظرات علمی

در متون حدیثی شیعه، مناظرات و گفتگوهایی میان امام صادق(ع) و متکلمان مذاهب دیگر و نیز برخی از منکران وجود خدا گزارش شده است. در برخی از مناظرات، شاگردان امام صادق(ع) در حضور وی در زمینه‌ای که تخصص داشته‌اند، با دیگران مناظره کرده‌اند. در این جلسات امام صادق(ع) بر مناظره نظارت کرده و گاه خود نیز وارد بحث شده است. برای مثال در گفتگو با عالمی اهل شام که خود درخواست مناظره با شاگردان امام صادق(ع) را داشت، امام از هشام بن سالم خواست تا در زمینه کلام با او گفتگو کند. همچنین از فردی که قصد مناظره با او را داشت، خواست تا در هر زمینه‌ای که می‌خواهد، ابتدا با شاگردانش گفتگو کند و در صورت غلبه بر آنها با او مناظره کند. آن فرد در زمینه قرآن با حُمران بن اَعیَن، در زمینه ادبیات عربی با اَبان بن تَغلِب، در فقه با زُراره و در کلام با مؤمن الطّاق و هِشام بن سالم مناظره کرد و مغلوب شد.

احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج مجموعه‌ای از مناظرات امام صادق(ع) را گرد آورده است که برخی از‌ آنها عبارت‌اند از:

مناظره با یکی از منکران خدا درباره وجود خدا

مناظره با ابوشاکر دَیصانی، درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره وجود خدا

مناظره با ابن ابی العوجاء درباره حدوث عالَم

مناظره‌ای طولانی با یکی از منکران وجود خدا درباره مسائل مختلف دینی

مناظره با ابوحنیفه درباره شیوه استنباط احکام فقهی، به‌ویژه قیاس

مناظره با برخی از علماء معتزله درباره شیوه انتخاب حاکم و برخی احکام فقهی

تشکیل حکومت

ت نخست امام صادق(ع) یک ت فرهنگى و در جهت پرورش اصحابى بود که از نظر فقهى و روایى از بنیان‌گذاران تشیع جعفرى به شمار آمده‌اند. تلاش‌هاى ى امام در برابر قدرت حاکمه در آن وضعیت، در محدوده نیى از حکومت موجود، عدم مشروعیت آن و ادعاى امامت و رهبرى اسلام در خانواده رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود. از نظر امام صادق(ع) تعرض نظامى علیه حاکمیت، بدون فراهم آوردن مقدمات لازم، که مهمترینش کار فرهنگى بود، جز شکست و نابودى نتیجه دیگر نداشت. چنانکه در جریان حرکتى که زید بن على و پس از آن یحیى بن زید در خراسان به آن دست زدند، بنى عباس بیشترین بهره را برده و در عمل، خود را به عنوان مصداق شعار الرضا من آل محمد» تبلیغ کردند.

نتیجه کار بعدها معلوم شد؛ زیرا فقه جعفرى، بنیانگذار تشیع نیرومندى گشت که روز به روز اوج بیشترى گرفت؛ اما زیدیه که منحصرا در خط ت‌ بود، رو به افول گذاشتند.

خصوصیات اخلاقی امام صادق(ع)

 در منابع روایی در زمینه ویژگی‌های اخلاقی امام صادق(ع) گزارش‌هایی از زهد، انفاق، علم فراوان، عبادت بسیار و تلاوت قرآن آمده است. محمد بن طلحه امام صادق(ع) را از بزرگترین افراد اهل بیت، دارای علم فراوان، بسیار اهل عبادت و زهد و تلاوت قرآن توصیف کرده است. مالک بن انس از ائمه فقهی اهل سنت گفته است: در مدتی که پیش امام صادق(ع) می‌رفته، همیشه او را در یکی از سه حالت نمازخواندن، روزه‌داری و ذکرگفتن دیده است».

به گزارش بحار الانوار، امام در پاسخ به درخواست فقیری، چهارصد درهم به او داد و چون سپاس‌گزاری او را دید، انگشترش را هم که ده هزار درهم می‌ارزید، به وی بخشید. روایت‌هایی نیز از انفاق‌های پنهانی امام صادق(ع) در دست است. به نوشته کتاب کافی، او شب‌ها مقداری نان و گوشت و پول در کیسه می‌ریخت و به صورت ناشناس به در خانه تهیدستان شهر می‌برد و میان آنها تقسیم می‌کرد. ابوجعفر خثعمی نقل کرده است که امام صادق(ع) کیسه پولی را به او داد و از او خواست آن را به فردی از بنی‌هاشم بدهد و نگوید که چه کسی آن را فرستاده است. به گفته خثعمی هنگامی که آن فرد پول را گرفت، برای فرستنده آن دعا کرد و گفت: او همیشه برایش پول می‌فرستد؛ اما امام صادق(ع)، باوجود ثروتش چیزی به او نمی‌دهد».

 شهادت

 بسیاری از منابع متقدم شیعه و سنی از شهادت امام صادق(ع) سخن نگفته‌اند. برخی از علماء شیعه همچون شیخ مفید درگذشت او را به مرگ طبیعی دانسته‌اند. برخی نیز با تکیه بر حدیثی که می‌گوید امامان با قتل از دنیا می‌روند، گفته‌اند امام صادق(ع) شهید شده است. شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق(ع) به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت از دنیا رفته است.


حضرت پیغمبراکرم بنقل غایة المررام در21حدیث مسلمین راامرفرموده که بحضرت

علی علیه السلام  و11نفرائمه هدی اقتداکنندودوستی آنان رابرمسلمانان واجب فرموده.خواجه

حافظ شیرازی این احادیث رابچندشعرترجمعه وتنظیم کرده وگوید:

هر کس که ندارد بجهان مهر تو در دل                  حقا  که  بود طاعت او ضایع و باطل

برداشتن ازعشق تودل فکر محال است                   ازجان خود آسان بودازعشق تومشکل

موفق ابن احمدکه ازاعیان علمای سنت است وروایت میکند که حضرت علی علیه السلام

فرموده است:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

   ازمیان یخبندیها خارج شده بودکشف کردند .

درسال 1892م مطابق 1312قمری هجری دکترنوری رئیس ون اورشلیم بکوه

آرارات رسیدودراین اثناء تصادفآکشتی نوح راکشف کردچوب کشتی قرمزتیره رنگ

است.دراثنا جنگ بین المللی اول یک هوانوردروسی دراثنای یک پروازاکتشافی بقایای

یک کشتی بسیاربزرگ رامشاهده کرد ــ اکنون یک نفرفرانسوی بنام (ژان دوریکه)

می خواهدبه آرارات برای کشف کامل کشتی صعودنمایدتاکنون درباره کشتی نوح

80000اثرنوشته شده است درتمام این آثاریکنوع ازوقوع طوفان وکشتی نوح اظهار

نظرشده  ونشان می دهدکه این سانحه یک موضوع افسانه ای نمیباشد.

قرآن مجیددرضمن آیات مبارکات خودازجریان طوفان نوح وساختمان کشتی ونشستن

آن بروی کوه جودی ((واستوت علی الجودی )) خبرمیدهدبسیاری ازمورخین اشخاص

بی ایمان ومخالف دین این قصص راکه پرورگاربرای انتباه مردم ذکرفرموده افسانه

میپنداشتندوفریادمی کردن که دلیل تاریکی بروقوع این حوادث نداریم این تاریک فکران

گمان می برندبایستی هرچیزی که آنرانمیدانند واطلاع ندارندولواینکه درقرآن هم حکیم

افزوده شد (مجله حیات مسلمین) .

این حقیقت رادرباره غاراصحاب کهف نیزدرهمین کتاب ودرکتاب تاریخ انبیاء ازآدم تا

تاخاتم شرح داده ایم .

این امت 73 فرقه می شوندآن فرقه رستگارخواهدشدکه تابع اهل بیت شوندوآن فرقه نجات خواهندیافت که ییروذوی القربی وعترت پیغمبراکرم باشند.

ائمه هدی رهبران هدایت ومشعلداران هدایت بودن آنهادرپیش پای بشرازتعالیم عالیه خود

شمعی فروزان افروختندکه هرگزخاموش نمی شودتاعموم بشردراین راه بشاهدمطلوب

برسندکسانی کا این خاندان راشناختن وحق آنهارادریافتنددرمقام بیعت واطاعت اوامر

آنهاکوتاهی نکردندوبپاس شکرانه عملیات آنهاهمیشه وهمه جاهرگاه دونفرهم جمع شوند

مجلس ذکرمناقب وقضائل این خاندان راتشکیل داده وروی محورفضیلت آنها سخن

می گفته اندوهم اکنون به شکرانه رهبری ومشعلداری این خاندان همه ساله مجالس

تذکری فراهم وتمام شئون زندگی اجتماعی رادرسایۀ این مجالس رتق وفتق می کنند

وفقه محمدی راازجعفرابن محمدالصادق علیه السلام که بافرصت کاملی ترشریح فرموده

آموخته وعمل می نمایند.

جبرانخلبل جیران نویسنده نامی مصرمینویسد ازمللی که اطراف شخصیت علی علیه السلام

راگرفته بودندفقط ایرانیان توانستندباآن ذهن وقادخودمقام علمی علی علیه السلام رادریابند

واین گوهرگرانبهارابشناسند وازباب مدینۀ علم آن پیشوای بزرگ بهره مندگردند .

ایرانیان شیعه که به پاس هدایت ائمه اطهاروذوی القربی مقام شامخ تشیع رادریافتند

همه ساله به نام نامی حسین بن علی علیه السلام مجالسی راتشکیل می دهندکه میلیونها

مخارج آن ازمال خالص آنهاتآمین می شودوهمه ساله فدائیان حسین برای زیارت آرامگاه

حضرت ابی عبدالله علیه السلام پای ازسرنمی شناسندوبهترین وپاکترین اموال خودراصرف

زیارت حضرت ابی عبدالله علیه السلام می نمایند . این وظیفه ملی شیعه شده است .سطور

زندگانی وفیلم دوران عمراین خاندان جالبترین صفات تاریخ حیات بشری رانشان می دهد.

اهلبیت عترت وطهارت دارای برجسته ترین صفات کمال وفضیلت بوده اندحتی ازجان

شیرین خوددرراه ترویج شعائردین وآزادی بشرورشدعقلی جامعه آدمیان گذشته ومصالح

نوع رابرمنافع شخصی ترجیح داده اند .

خداپرستی وعقیده مبدا، ومعادصرف همت براموراجتماع ازمزایای فاضله این خاندان

است . شراه؛ شرربارشمشیرعلی علیه السلام درجنگ ودرطول چهل سال که بینی گردن

کشان لجوج وعنود مشرکین عرب رابخاک مالید . ازیک طرف کتاب نفیس نهج البلاغه

که مورد قبول جهانیان است ازطرف دیگرحلم فضیلت نفسانی امام حسن مجتبی علیه السلام

شجاعت وتمداری حضرت حسین علیه السلام وازخودگذشتگی درراه دین وارشادوادب و

تواضع ونثرونظم حضرت علی بن حسین السجادوکتاب نفیس صحیفه سجادیه،تحقیقات رشیقه

حضرت باقرالعلوم علیه السلام که شمع فروزانی ازعلمودانش برافروخت ونکات علمی را

شکافت وآموخت وتدریس کردوآموزشگاه بزرگ حضرت جعفربن محمدالصادق علیه السلام

که 12هزارمرددانشمندبزرگ به جهانیان تحویل داده دریک وقت چهارهزارمدرس درمسجد

کوفه باتفاق می گفتندحدثناجعفربن محمدالصادق مؤسس مذهب جعفری ومعرف دانشگاه تشیع

تواضع وموشکافی حضرت موسی ابن جعفردراحتجاجات باعلما؛ ونشرفقه جعفری وعلوم

علوی احتجاجات وسیادت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام که باتمام علمای فرق

اسلامی وغیرمسلمان احتجاج کردوازاین راه بزرگترین خدمت علمی رابه جامعه مسلمان

فرموده . نقابت حضرت جوادتقوی وتحلیل معضلات علمی ونشرحقایق معارف حقه جعفری

ونیروی علمی حضرت امام امام علی النقی علیه السلام که معارف اسلام رابه دنیاپهناور

مسلمین رسانید . تشریح وتوضیحات حضرت امام حسن العسکری علیه السلام درحفظ عقاید

شیعه امامیه  واستدلال ببرها ومنطق قوی فقه جعفری، قدرت وعظمت مقام مهدویت همه    

یک سلسله نکات برجسته تاریخ بشریت است که مانندستارگان درخشان درآسمان فضیلت

وکمال آدمیان پرتوافکن شده واکنون بیش ازششصدوپنجاه میلیون مسلمین جهان باین مقام

اعتراف می کنندوآنهاراباعلمیت وسیادت وفضیلت وتقوی ستایش مینمایندواتفاق دارندکه

آنهاکه آنهاخاندان عترت وطهارت هستندوآیاتی درحق آنهانازل شده (یریدالله لیذهب عنکم

الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً)این مشعله داران هدایت وپیشوایان مقام ولایت راه

سعادت راخودشان باهمه مشکلات عصررفتندوبرای طی کردن آن راه زجروتهدید،طعن

ولعن شکنجه وعذاب کشیدند. کشته شدن واسارت ونهب وغارت اموال رامانع ازموفقیت

خودندانستندوپیروان خودرابهمن طرزتربیت کردندوبهمین شکرانه است که آنهاشب اربعین

برمزارامام حسین علیه السلام جمع میشوندوتجدیدمجدوعظمت ائمه هدی رامینمایند .

هیچ مقام درعالم بشریت شامخ ترومحبوب ترازهدایت ومشعله داری نیستوهیچ شغلی

لذیذتروفرح انگیزترازرهبری وراهنمائی نیست. اگربطبقه معلمین واستادان دانشگاهای جهان

توجه کنیدمی بینیدمحبوبترین طبقات جامعۀ بشرهستندفرداکمل واهم این طبقه که درصف

اول جامعه بشری ایستاده اندپیغمبران اکرم واولیاء عظام می باشندکه درجهان شغلشان

رهبری وراهنمائی وحفاظت وحراست جسم وجان بشرازآفات وبلیات بوده آنهاآدمیان را

بسلامت وسعادت دعوت کرده اندوتاآخرین نقطه خط سیراین هدف مقدس راراهنمایی نموده اند

آنهامانندمردی قوی الاراده ودانا که بالای حوض بایستدوبخواهدماهیان جاهل ونابخردراآب عفن

گندیده نجات دهدبااستقامت وپافشاری برحسب مأموریت آسمانی خودبشرراازگرداب جهالت و

نادانی باوج رفعت ودانش رسانیده اند. مردم چون ماهی نادان که نمیداندچنددقیقه یاساعتی می

گذردجانش فدای نادانیش خواهدشد درهمان گرداب متعفن خواهدبودازدست منجی خودفرار

می کندعیناًمثل آن نادانان ونابخردان این طوراست .

پیغمبران واولیاء حق باتحمل هرگونه رنج وتعب بشرراازظلمات سطح جهالت وضلالت بالا

آورده وبافق روشن علم ودانش رسانیده اندوبپاس این خدمات عالیه بمقام شامخ نبوت وانسانیت

نائل آمده اندائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین همه درراه ترویج دین وهدایت امت وتدریس

قرآن وتعلیم دقایق وحقایق اسلام یک آنی فراغت نداشته ودراین راه هیچ مانع ورادع برای

فعالیت خودتصورنکرده اند .

ترویج دین بهرچه زمان اقتصادکند                 گاهی به کشته گشتن وگاهی بکشتن است

قبه وبارگاه این اهل بیت مانندستاره برزمین می درخشدوهرسال میلیونهاافرادمتقی و

علاقه مندپروانه صفت دراطراف مزارومرقدآنهاطواف می کنند ومیلیونها اشعاررائج

جهان بشریت صرف ابهاء این بارگاههاوتجدید مجدوعظمت آنهامی شود .

بعض بطیبة مدفون وبعضهم                                 بکربلا  و بعض بالغر  یین

وارض طوس و  سامراء قد                                 ضمنت بغدادهلاوسط قبرین

درنظام کل عالم هیچ چیزرابدون استحقاق بکسی نمی دهند . شمامحیط فاسدمارا

ملاک عمل قرارندهید . دردیوان محاسبات پروردگاردقیقاً رسیدگی می شود وبتصریح

قرآن که می فرماید؛ فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره ومن یعمل مثقال ذرة شراً یره .

هرکسی آن درود عاقبت کارکه کشت .

بیجهت نیست صدوپنجاه میلیون بشردرپیشگاه یک خاندانی که پیشوای آنهااز14نفر

نکرده اند همیشه حاضع وخاشع بوده ودرمقابل قبرآنها می ایستندو13قرن است

سلام می کنندوآنهارابعظمت وعزت ورهبری یادمی کنندوتجدیدمجدوعظمت آنهارا

می نمایندوطبق زیارت جامعه که مورداتفاق شیعه وسنی است عرض می کنند :

السلام علیکم یااهل بیت النبوة وموضع الرسالة ومختلف الملائکة ومهبط الوحی

ومعدن الرحمةوخزان العلم تاآنجاکه می خوانند انتم سبیل الاعظم والرصراط الاقوم

وشهداء دارالفناء وشفعاء دارالبقاء ای خاندان نبوت شمادرمنزلی رشدکردیدکه وحی درآنجا

نازل می شدشمامخزن علم ودانش هستید . شماراه مستقیم سعادت هستیدتاآنجاکه می گویند

من احبکم فقداحب الله ومن ابغضکم فقدابغض الله ومن اطاعکم فقداطاع الله ومن عصا

کم فقدعصی الله مطلب خیلی روشن است هرپیشواوزمامدارای درباری دارد ودر میان

درباریان افرادی که ازخاندان هستندآگاه تربرای انجام وظایف می باشنداینهاازدیگران

به درون خزینه علم ودانش آگاه ترهستنددربارکبریائی حضرت حق پیغمبرانرانماینده

مخصوص خودقرارداردوپیغمبرخاندان خودراعترت واهل بیت ثقلین سعادت وموفقیت

معرفی کردوفرمودالحق مع علی وعلی مع الحق  هرکس دررشته ولایت دست تمسک

زدازباب مدینه علم سیراب خواهدشدوهرکس تخلف کردهمچنان درضلالت باقی خواهد

ماند زیراعلی واولادش ازسرچشمه قلب مبارک پیغمبر سیراب گشتندوبه شکرانه

این نعمت بمردم ابلاغ کردندو حضرت پروردگارعالمیان آنهارابه اعلی درجه مقام و

مرتبت رسانید .

 

 

 

 

 


زیارت نامه امام حسین علیه السلام

دریافت صوتی


السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا قَتیلَ اللّهِ وَابْنَ قَتیلِهِ *

السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یا وِتْرَ اللّهِ المَوْتُورَ فِی السَّماواتِ

وَالأَرْضِ * اَشْهَدُ اَنَّ دَمَکَ سَکَنَ فی الْخُلْدِ وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ اَظِلَّهُ العَرْشِ * وَبَکى لَهُ

جَمیعُ الْخَلائِقِ * وَبَکَتْ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالاَْرَضُونَ السَّبْعُ وَما فیهِنَّ وَما بَیْنَهُنَّ

* وَمَنْ یَـتَـقَلَّبُ فی الْجَنَّهِ وَالنّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنا * وَما یُرى وَما لا یُرى * اَشْهَدُ اَنَّکَ

حُجَّهُ اللّهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ *وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَتیلُ اللّهِ وَابْنُ قَتیلِهِ * وَاَشْهَدُ اَنَّکَ ثارُ اللّهِ

وَابْنُ ثارِهِ *وَاَشْهَدُ اَنَّکَ وِتْرُ اللّهِ الْمَوْتُورُ فِی السَّماواتِ وَالاَْرضِ * وَاَشْهَدُ اَنَّکَ

قَدْ بَلَّغْتَ وَنَصَحْتَ وَوَفَیْتَ وَاَوْفَیْتَ * وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَمَضَیْتَ لِلَّذی کُنْتَ عَلَیْهِ

شَهیداً وَمُسْتَشْهَداً وَشاهِداً وَمَشْهُوداً * اَنَا عَبْدُ اللّهِ وَمَوْلاکَ وَفی طاعَتِکَ وَالْوافِدُ

اِلَیْکَ * اَلْتَمِسُ کَمالَ الْمَنْزِلَهِ عِنْدَ اللّهِ وَثَباتَ الْقَدَمِ فِی الْهِجْرَهِ اِلَیْکَ * وَالسَّبیلَ

الَّذی لا یَخْتَلِجُ دُونَکَ مِنَ الدُّخُولِ فی کَفالَتِکَ الَّتی اُمِرْتَ بِها * مَنْ اَرادَ اللّهَ بَدَأَ

بِکُمْ * بِکُمْ یُبَیِّنُ اللّهُ الْکَذِبَ * وَبِکُمْ یُباعِدُ اللّهُ اَّمانَ الْکَلِبَ * وَبِکُمْ فَتَحَ اللّهُ * وَبِکُمْ

یَخْتِمُ اللّهُ * وَبِکُمْ یَمْحَقُ ما یَشآءُ * وَبِکُمْ یُـثْبِتُ * وَبِکُمْ یَفُکُّ الذُّلَّ مِنْ رِقابِنا *

وَبِکُم یُدْرِکُ اللّهُ تِرَهَ کُلِّ مُؤمِن یُطْلَبُ بِها * وَبِکُمْ تُنْبِتُ الاَْرْضُ اَشجارَها * وَبِکُمْ تُخْرِجُ

الاَْرْضُ ثِمارَها* وَبِکُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَرِزْقَها * وَبِکُمْ یَکْشِفُ اللّهُ الْکَرْبَ

*وَبِکُمْ یُنَزِّلُ اللّهُ الْغَیْثَ * وَبِکُمْ تُسَبِّحُ الأَْرضُ الَّتی تَحْمِلُ اَبْدانَـکُمْ وَتَسْتَقِرُّ جِبالُها

عَلى مَراسیها * اِرادَهُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ اِلَیْکُمْ وَتَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ

* وَالصّادِرُ عَمّا فُصِّلَ مِنْ اَحْکامِ العِبادِ * لُعِنَتْ اُمَّهٌ قَتَلَتْکُمْ * وَاُمَّهٌ خالَفَتْکُمْ * وَاُمَّهٌ

جَحَدَتْ وِلایَتَکُمْ * وَاُمَّهٌ ظاهَرَتْ عَلَیْکُمْ *وَاُمَّهٌ شَهِدَتْ وَلَمْ تُسْتَشْهَدْ * اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی

جَعَلَ النّارَ مَأواهُمُ وَبِئْسَ وِرْدُ الْوارِدینَ * وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ * وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.

پس سه مرتبه بگو: وَصَلّى اللّهُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، پس بگو سه مرتبه: اَنَا اِلَى اللّهِ مِمَّنْ خالَفَکَ بَریءٌ.


پس مى روى به نزد قبر فرزند آن حضرت علىّ بن الحسین(علیهما السلام) که در نزد پاى پدرش مدفون است و

مى گویى:

السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، السَّلامُ

عَلَیْکَ یَابْنَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ خَدیجَهَ وَفاطِمَهَ.

پس مى گویى سه مرتبه: صَلَّى اللّهُ عَلَیْکَ، و سه مرتبه: لَعَنَ اللّه مَنْ قَتَلَکَ *و سه مرتبه: اَنَا اِلَى اللّهِ مِنْهُمْ

بَریءٌ.


پس برمى خیزى و اشاره مى کنى با دست خود به سوى شهدا(رحمهم الله) و مى گویى سه مرتبه: السَّلامُ

عَلَیْکُمْ، پس مى گویى: فُزْتُمْ وَاللّهِ فُزْتُمْ وَاللّهِ فَلَیْتَ اَنّی مَعَکُمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً،

 


سوگواران حسینی در محله آیت اغفاری در روز عاشورا با به راه انداختن دسته جات و هیات های عزاداری شور و شعور حسینی را به نمایش گذاشتند.

امام حسین(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری قمری در خانه حضرت امیرالمومنین(ع) پیشوای اول شیعیان و حضرت فاطمه زهرا(س) یگانه دختر رسول اکرم(ص) در مدینه دیده به جهان گشود.

در روز دهم محرم (عاشورا) سال ۶۱ هجری قمری، امام حسین(ع) و یارانش که ۷۲ تن بودند در راه دین اسلام و ترویج آموزه‌های آن، احیای احکام دین و زدودن انواع انحراف‌های دینی، با رشادت و دلاوری در دشت کربلا به شهادت رسیدند و درس آزادی و ولایتمداری را در تاریخ ماندگار کردند.

روزعاشورامحرم98

روزعاشورامحرم98


دیشب به سرم بازهوای دگرافتاد

درخواب مراسوی خراسان گذرافتاد

چشم به ضریح شه والاگهرافتاد

                                                این شعرهمان لحظه مرادرنظرافتاد

                                                باآل علی هرکه درافتادورافتاد

این قبرغریب الغرباخسروطوس است

این این قبرمغیث الضغفا شمس وشموس است

خاک دراومرجع ارواح نفوس است

                                                بایدزره صدق به این خاک درافتاد

                                                باآل علی هرکه درافتادورافتاد

اولادعلی شافع یوم عرصاتند

دارای مقامات رفیع الدرجاتند

درروزقیامت همه اسباب نجاتند

                                                ای وای برآنکس که بدین دوده درافتاد

                                                باآل علی هرکه درافتادورافتاد

هرکس که به این سلسلهء پاک جفاکرد

بدکرد، نفهمیدغلط کردوخطاکرد

دیدی که یزیدازستم وکینه چهاکرد؟

                                                آخربدرک رفت وبه جانش شررافتاد

                                                باآل علی هرکه درافتادورافتاد


مراسم میلاد فرخنده حضرت زینب(س) سه شنبه شب با سخنرانی حجت الاسلام ایوب زارعی با موضوع حضرت زینب(س)، الگوی پرستاری همراه با مدیحه سرایی و مولودی خوانی توسط مداح باقری وجوایزبه خواهرانی به اسم زینب وجوایزبه پرستاران زحمتکش درجشن برگزار شد


یا صاحب امان عجل علی ظهورک
چگونه باور کنم خبر رفتنت را سردار؟ 
پاشو مگر نمی بینی شامیان دور علی را گرفته اند؟
پاشو برادر
دلم رفته بین الحرمین
کنار علقمه
بند بند وجودم دم گرفته" ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
پاشو دلمان برای لبخندت
برای بصیرتت
برای آرزوهای شهادتت تنگ‌ می شود
پاشو امیر لشگر ایران
پاشو هنوز فتوحات زیادی باقی مانده
پاشو دلم برای خم ابرویت تنگ شده
برای اخم های پرصلابت
برای فرماندهی پر صلابتت
چگونه باور کنم رفتنت را!؟
آنقدر در کوه ها و بیابان ها به دنبال شهادت گشتی
تا آخر تو را در آغوش گرفت
تو شهید زنده بودی
و حالا یارانت دورت را گرفته اند
قسم به حرمت حضرت مادر
برای هر قطره خونت باید هزینه ها بدهند
حاج قاسم، بشنو
"بسم الله القاسم الجبارین" را پشت بی سیم می گویند!
علم بر روی زمین نمی ماند

(سردارشهیدحاج قاسم سلیمانی)


رهبرانقلاب پس ازکاشت درخت ضمن تأکید و توصیه بر رعایت مسائل بهداشتی و نکات گفته شود توسط پزشکان جهت پیشگیری از ویروس کرونا فرمودند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است، اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلا‌های بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.»

به همین منظور در ادامه متن دعای هفتم صحیفه سجادیه و ترجمه آن تقدیم می‌گردد:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم؛ نیایش آن حضرت در کار‌های مهم‌: ای آنکه گرهِ کار‌های فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و‌ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و‌ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست. سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کار‌ها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند. و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند. تویی آن که در کار‌های مهم بخوانندش، و در ناگواری‌ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.‌ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده‌ام که با آن مدارا نتوانم کرد. این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای و به سوی من روان کرده‌ای. آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست.‌ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه؛ و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.‌ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم،‌ای صاحب عرش بزرگ.


رهبرانقلاب پس ازکاشت درخت ضمن تأکید و توصیه بر رعایت مسائل بهداشتی و نکات گفته شود توسط پزشکان جهت پیشگیری از ویروس کرونا فرمودند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است، اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلا‌های بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.»

به همین منظور در ادامه متن دعای هفتم صحیفه سجادیه و ترجمه وهمراه بافایل صوتی آن تقدیم می‌گردد:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم؛ نیایش آن حضرت در کار‌های مهم‌: ای آنکه گرهِ کار‌های فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و‌ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و‌ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست. سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کار‌ها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند. و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند. تویی آن که در کار‌های مهم بخوانندش، و در ناگواری‌ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.‌ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده‌ام که با آن مدارا نتوانم کرد. این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای و به سوی من روان کرده‌ای. آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست.‌ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه؛ و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.‌ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم،‌ای صاحب عرش بزرگ.

دریافت صوتی


در هر روز شعبان در وقت زوال [وقت ظهر شرعی] و در شب نیمه‌ی آن این صلوات را که از حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) روایت شده بخواند:

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوضِعِ الرِّسالَةِ ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِکَةِ ، وَمَعْدِنِ الْعِلْمِ ، وَأَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَها ، وَیَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا ، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ ، وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ ، وَاللَّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ .

خدایا! بر محمّد و خاندان محمد درود فرست، درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و معدن دانش و خانواده وحی، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، کشتی روان در اقیانوس‌های عمیق، هرکه به آن توسّل جوید ایمنی یابد و هرکه آن را رها کند غرق شود، پیش افتاده از آن‌ها از دین خارج است و عقب مانده از آنان نابود است و همراه آنان ملحق به‌حق است.

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصِینِ ، وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ ، وَمَلْجَاَ الْهارِبِینَ ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً کَثِیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً ، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَداءً وَقَضاءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَقُوَّةٍ یَا رَبَّ الْعالَمِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرارِ الْأَخْیارِ ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ .

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگان درمانده و پناه گریختگان و دستاویز استوار برای چنگ‌اندازان، خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، درودی فراوان که برای آنان موجب خشنودی و برای ما مایه اداکردن و بجا آوردن حق محمّد و خاندان محمّد باشد، به حول و نیرویت ای پروردگار جهانیان. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن پاکان و نیکان و خوبان‌که حقوقشان را بر همه واجب کردی و پیروی ولایتشان را بر همگان فرض نمودی.

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِى بِطاعَتِکَ ، وَلَا تُخْزِنِى بِمَعْصِیَتِکَ ، وَارْزُقْنِى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ؛ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ ، وَنَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ ، وَأَحْیَیْتَنِى تَحْتَ ظِلِّکَ ، وَهٰذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذِى حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذِى کانَ رَسُولُ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَدْأَبُ فِى صِیامِهِ وَقِیامِهِ فِى لَیالِیهِ وَأَیَّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فِى إِکْرامِهِ وَ إِعْظامِهِ إِلىٰ مَحَلِّ حِمامِهِ .

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دلم را با طاعتت آباد کن و به نافرمانی از خود رسوایم مساز و همیاری با آن‌که رزقت را بر او تنگ گرفتی؛ به مدد آنچه از فضلت بر من وسعت دادی و از عدلت بر من گستردی و مرا در سایه رحمتت زنده داشتی روزی من فرما، این است ماه پیامبرت، آن سرور فرستادگان، شعبانی که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندی، ماهی که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در روزه‌داری و بپاداری عبادت در شب‌ها و روزهایش تا هنگام مرگ، با تمام توان کوشش می‌کرد، تنها برای فروتنی در برابرت و گرامی داشت و بزرگداشت ماه شعبان،

اللّٰهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ، وَنَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ . اللّٰهُمَّ وَاجْعَلْهُ لِى شَفِیعاً مُشَفَّعاً ، وَطَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعاً ، وَاجْعَلْنِى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّىٰ أَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَنِّى راضِیاً ، وَعَنْ ذُنُوبِى غاضِیاً ، قَدْ أَوْجَبْتَ لِى مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ ، وَأَنْزَلْتَنِى دارَ الْقَرارِ وَمَحَلَّ الْأَخْیارِ.

خدایا! ما را در این ماه به پیروی از روشش و رسیدن به شفاعتش یاری فرما، خدایا! او را برای من شفیعی با شفاعت پذیرفته و راهی روشن به سویت قرار ده و ما را پیرو او گردان تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم، درحالی‌که از من خشنود باشی و از گناهانم چشم‌پوشی و رحمت و رضوانت را بر من واجب نموده و مرا در بهشت و جایگاه خوبان درآورده باشی.

دریافت صوتی


رهبرانقلاب پس ازکاشت درخت ضمن تأکید و توصیه بر رعایت مسائل بهداشتی و نکات گفته شود توسط پزشکان جهت پیشگیری از ویروس کرونا فرمودند: البته این بلا آنچنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است، اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلا‌های بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند. دعای هفتم صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.»

به همین منظور در ادامه متن دعای هفتم صحیفه سجادیه و ترجمه وهمراه بافایل صوتی آن تقدیم می‌گردد:

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ

الْکَرْبِ: یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ

الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ

الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ

نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ،

وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ

بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا

صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا

نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ

عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا

سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا

تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً،

وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ

فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.

ترجمه دعای هفتم؛ نیایش آن حضرت در کار‌های مهم‌: ای آنکه گرهِ کار‌های فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و‌ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و‌ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست. سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کار‌ها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند. و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند. تویی آن که در کار‌های مهم بخوانندش، و در ناگواری‌ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.‌ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده‌ام که با آن مدارا نتوانم کرد. این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده‌ای و به سوی من روان کرده‌ای. آنچه تو بر من وارد آورده‌ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده‌ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند. پس بر محمد و خاندانش درود فرست.‌ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده‌ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه؛ و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.‌ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم،‌ای صاحب عرش بزرگ.

دریافت صوتی


اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ
 

 در این شب عزیز و پرفضیلت از خداوند مهربان و حکیم بهترین مقدرات را برایتان آرزومندیم.التماس دعا


ایسنا:الاوسط نیوز نوشت: رسانه‌های گروهی سعودی و پایگاه‌های ارتباط جمعی نوشتند که دانش آموزی به نام عبدالعزیز بن حسین الاهدل»، که در مقطع متوسطه تحصیل می‌کند، در مسیر بازگشت از مدرسه متوجه وجود نسخه‌های زیادی از قرآن کریم شد که در فاضلاب مسجد انداخته شده‌اند و این نشان می‌داد که مسؤولین مسجد آنها را در فاضلاب انداخته‌اند.

بعد از حاضر شدن مسوولین امنیتی و فراخواندن شرکت ویژه تخلیه چاه فاضلاب‌ها روشن شد که 500 جلد قرآن کریم در درون فاضلاب مسجد انداخته شده و برگه‌های برخی از آنها در آب پراکنده شده بود، بسیاری از جلدهای قرآن کریم موقوفه بودند.

با باز کردن سایر مجاری شبکه فاضلاب متصل به مسجد تعداد دیگری از جلدهای کوچک و بزرگ قرآن کریم یافت شد.

وجود این تعداد از قرآن کریم در شبکه فاضلاب‌ها در کشوری که محل ظهور اسلام محسوب می‌شود؛ امری باورنکردنی است، همان طور که دانش آموز با نگاه کردن به جلدهای قرآن کریم نتوانست آنچه را که می‌بیند، باور کند.

((منبع خبری رومه مهر))


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها